شهدای هنرمند!

خاطره برادر کاظم بصیر

حمید و مهدی؛ هر دو تازه وارد بودند. از قرار معلوم، هر دو از یک پایگاه اعزام شده بودند و حالا به خواست خدا آمده بودند به گردان و گروهان و دسته ی ما.

از همان ابتدا صمیمیت خاصی میان‌مان شکل گرفت و من شیفته‌ی “حمید جهانبخش“ و “مهدی سرپاس“ شدم…

حمید سرگرم خواندن روزنامه کیهان بود و هر از چندی با ما همکلام میشد… او بسیار جذاب و دلنشین بود. مهدی هم ما را شیفته ی ادب و اخلاقش کرده بود.

روی لباس هر دوی آنها، نام و نام خانوادگی شان به خط بسیار زیبایی نوشته شده بود. دستخط، آنقدر زیبا بود که نمی شد به آن بی اعتنا بود.

سوال کردیم که این خط زیبا، هنر کیست؟…

وقتی طفره رفتن شان را دیدیم، مصر شدیم که حتما بفهمیم چه کسی آن را نوشته!…

بالاخره بعد از کلی شکسته نفسی، اعتراف کردند که کار خودشان است. خودکاری دستشان دادیم و آنها هم شروع کردند به هنرنمایی…

من که خودم هم تا حدودی از هنر خطاطی سردرمی آوردم، خوب متوجه می شدم که تا چه اندازه هنرمندند و البته متواضع.

***

هر چه می گذشت، بیشتر شیفتۀ شخصیت آن دو می شدیم. هنر آنها محدود به خطاطی نمی شد و هنر اصلی شان، داشتن چنین شخصیتهای جذابی بود.

برادر جهانبخش؛ حقیقتا باسوادترین فرد دسته 1 بود؛ اهل مطالعه، مدیر، مدبر، باهوش، با مرام، دلسوز و غمخوار دیگران، موقعیت شناس، کم حرف اما به موقعش شوخ، خلاق، خوش فکر و البته خوش تیپ!…

***

مهدی سرپاس هم که کمک آرپی‌جی‌زن بود، چیزی در حدود مهدی جهانبخش بود. او هم فوق العاده مؤدب و بانزاکت و همچنین کم‌حرف بود. او هنرمند بود و در زمینه تئاتر و خطاطی هنرنمایی می کرد. به جرأت می توان گفت که توی دسته، از همه خوش‌تیپ‌تر و باسلیقه‌تر بود. مثل دوستش حمید، روزنامه‌خوان بود.

عشقش؛ گوش جان سپردن به مناجات منصور نورایی بود… با نوای “مولای یا مولای انت المولی…”  به بستر می رفت. همچنین عاشق صوت برادر مرتضی رضاقلی بود.

نماز شبش ترک نمی شد.

مهدی حقیقتا شخصیت جذابی داشت و بسیار دوست داشتنی بود، اما یک بدی داشت!…

تنها ایراد او این بود که ارتباط صمیمانه ای با بچه‌محل‌هایش داشت و ما که شیفته او بودیم، حس حسادتمان برانگیخته می شد!

***

حمید جهانبخش طی عملیات بیت المقدس6 در ارتفاعات شیخ محمد به شهادت رسید… مهدی سرپاس نیز طی عملیات کربلای 5 در شرق بصره به فیض شهادت نائل آمد.

نام و یاد این شهدای بزرگوار، گرامی باد.

(خاطراتتان از دوران حضور در گردان حضرت علی اکبر را با ما به اشتراک بگذارید)