یادها
-
دوستِ دوستداشتنی
خاطره برادر “مجتبی شوشتری“ درباره برادر “محمود خانی” تازه از بیمارستان مرخص شده بودم که بنا به پیشنهاد عمویم…
بیشتر بخوانید » -
تنهای تنها…
دلنوشته برادر “مجتبی شوشتری” برای “شهید علیرضا دره باغی” روزی که خبر شهادت محسن ایوبی و باقر آقائی عزیز…
بیشتر بخوانید » -
آرامش قبل از پرواز
خاطره برادر “مجتبی شوشتری” درباره شهید “علی کوثری” یادش بخیر! وقتی که به چادر “داش علی“ و “علی اصغر…
بیشتر بخوانید » -
یادم تو را فراموش!
خاطره برادر “اکبر اسماعیلی” پیش خودم و خدای خودم، تصمیم گرفته بودم چهل غسل جمعه انجام بدهم که در…
بیشتر بخوانید » -
چشمی که ندید و ابرویی که سپر بلا شد!
خاطره برادر اکبر اسماعیلی در مأموریت پدافندی فاو؛ من مسئول مخابرات گردان حضرت علی اکبر علیه السلام بودم. قسمت…
بیشتر بخوانید » -
دعوایی که ختم به خیر شد…
خاطره برادر اکبر اسماعیلی در مأموریت پدافندی فاو؛ من مسئول مخابرات گردان حضرت علی اکبر علیه السلام بودم. چون…
بیشتر بخوانید » -
“شیرمرد”؛ همچون “نام خانوادگی”اش!
دلنوشته برادر “سعید مومنی” درباره شهید “مسلم اسدی” بعد از عملیات تکمیلی کربلای ۵ که نزدیک سال نو بود، اکثر…
بیشتر بخوانید » -
یادگار ارزشمند
خاطره محمود روشن (نویسنده) درباره شهید جلال شاکری پیش از عملیات کربلای یک، یکروز در حسینیه گردان علی اکبر،…
بیشتر بخوانید » -
چند ورق از داستانِ عبدالحسین
خاطره برادر محمود خانی درباره شهید عبدالحسین داستان دفتر هر یک از شهدا را که بازکنیم و ورق بزنیم،…
بیشتر بخوانید » -
“گ” مثل “گل”؛ “گل” مثل “رضا”
خاطره برادر حبیب فردی درباره شهید رضا درجزینی مرحله دوم عملیات کربلای 1 در پیش بود… به همراه دیگر…
بیشتر بخوانید »