یادها
-
ماسک دو منظوره!
خاطره برادر “محمود روشن” درباره “شهید ابوالفضل رفیعی” بعضی از بچهها حتی در عملیات هم برای بالا بردن…
بیشتر بخوانید » -
دیدار با قهرمان
نوشته برادر “حبیب الله ملکوتی فر” یا لطيف ديدار با قهرمان سال تحصیلی 1378 در يكي از دبيرستانهاي منطقه…
بیشتر بخوانید » -
رفاقت در خرابکاری!
خاطره برادر “حسین اخلاقی” درباره شهید مسلم اسدی و شهید مهدی بختیاری مسلم علاقه زیادی به سوار شدن موتور…
بیشتر بخوانید » -
میهمانیِ خوبان
خاطره برادر “سید حمیدرضا جوزی درباره “شهید علی کوثری” به همراه رزمندگان گردان علی اکبر، عازم عملیات نصر 4…
بیشتر بخوانید » -
میخواهم شهید ببینمت!
خاطره برادر “علیرضا نعیمی” درباره شهید محمدعلی کرامتی نیا در مرحله اول عملیات کربلای یک، شهید علیرضا آملی در…
بیشتر بخوانید » -
وقتی خدا بخواهد…
خاطره برادر “اکبر نریمانی” از عملیات نصر 4 عملیات نصر۴ بود… چون فرمانده گردان علی اکبر به خانه خدا مشرف…
بیشتر بخوانید » -
لبخند بزن رزمنده!
خاطره برادر “اکبر مجدالدین” در مرحله اول عملیات بزرگ کربلای 5 تازه در سنگرهای خط مقدم مستقر شده بودیم که…
بیشتر بخوانید » -
خواب تبلیغاتی!
خاطره برادر “اکبر مجدالدین” دو شب مانده بود به عملیات کربلای یک (همان عملیاتی که به آزادسازی شهر مهران انجامید) …
بیشتر بخوانید » -
درِ باغ شهادت بازِ باز است
خاطره برادر “سید حمیدرضا جوزی” درباره “شهید علیرضا دره باغی” شب قبل از عملیات نصر 4 به همراه رزمندگان…
بیشتر بخوانید » -
دشمن همیشه در تیررس دید خوبهاست…
خاطره برادر “محمود خانی” از عملیات کربلای 2 عملیات کربلای یک تمام شده بود و من باید برای انجام…
بیشتر بخوانید »