یادها
-
ماجرای “تشابه اسمی” که به “رفاقت” انجامید…
خاطره آقای طاهری (توده روستا) درباره شهید ابوالفضل اسفندیاری قبل از عملیات کربلای 4؛ یکروز ظهر، سر سفره نشسته…
بیشتر بخوانید » -
به یادِ شهید علی اسفندیاری
شهید علی اسفندیاری؛ متولد تویسرکان (همدان) بود که در سن 17 سالگی در عملیات بزرگ کربلای 5 به فیض عظیم…
بیشتر بخوانید » -
من هنوز برای “شهادت” آمادگی ندارم!
خاطره (طنز) دکتر جواد چپردار در عملیات بیت المقدس 6؛ بعد از فتح ارتفاعات شیخ محمد (مشرف به سد…
بیشتر بخوانید » -
میروم که التماس کنم!…
شهید سید جمال قریشی به روایتِ محمود روشن برگرفته از کتاب “اعزامی از شهر ری” به صرف دعا…
بیشتر بخوانید » -
برادر! شما یک ساعت مچی Casio به من بدهکاری!!!
خاطره برادر “جواد چپردار” (طنز) زمانی که گردان علی اکبر برای آموزش به جنگل نور در شمال کشور رفته بود،…
بیشتر بخوانید » -
جا مانده…
خاطره حاج اکبر اسماعیلی درباره مرحوم حسن ابراهیمی (مداح گردان) حدودا 4 سال پیش بود که به اتفاق…
بیشتر بخوانید » -
مسابقه…
خاطره محمد امراللهی نیا درباره مرحوم حاج حسن ابراهیمی یادش بخیر… در مقطعی از زمان، داخل گردان حضرت علی…
بیشتر بخوانید » -
اللهم عجل لولیک الفرج
دلنوشته حاج محمد قورچیان ای خدای مهربان! ای بخشنده ترین! ای محبوب دلها! و ای تسکین دهنده قلبها! ارحم!…
بیشتر بخوانید » -
پیغامی برای فرمانده!
خاطره رضا تقیزاده از مرحوم حسن ابراهیمی اولین بار که “حسن ابراهیمی” را دیدم، در حسینۀ گردان بود؛ نماز…
بیشتر بخوانید » -
آرزویی که محقق نشد!…
خاطرات جانباز مجید رضاییان درباره مرحوم عدنان اوغر عدنان در طول زندگی اش، همواره با سختی های بسیاری مواجه…
بیشتر بخوانید »