عملیات نصر 5
عملیات نصر5
در تاریخ 18/3/66، نيروهاي گردان بهتدریج از مرخصي بازگشته و در پادگان امام علي (ع) واقع در شرق سنندج استقرار یافتند.
در تاریخ 23/3/66، نيروهاي گردان ساكهاي خود را به تعاون تحويل داده و براي اعزام به اردوگاه جدید آماده شدند. فردای آن روز پس از صرف صبحانه نيروها سوار اتوبوسها شده و به مقصد اردوگاه ساجدين واقع در کیلومتر 25 جادهی بانه-سردشت اعزام شده و در آن محل استقرار یافتند.
در اين دوره، نیروهای لشکر10سیدالشهدا در قالب چند محور (تیپ) از قبیل ثارالله، عاشورا، کربلا، الزهرا و… سازماندهی شده بودند. محور عاشورا به فرماندهي برادر حميد تقيزاده از گردانهاي حضرت علیاکبر، حضرت علیاصغر، حضرت امام سجاد و گروهان مستقل حضرت حر تشکیل شده بود.
فرماندهي گردان علیاکبر در اين مرحله نيز کماکان بر عهدهی برادر رضاقلي بوده و کاظم بابايي معاونت وي را بر عهده داشت. گردان علیاکبر براي شرکت در اين عمليات از 3 گروهان نصر، فتح و الحديد تشکيل شده بود که گروهان آخر بهعنوان ادوات محور نيز به شمار میرفت.
پس از استقرار گردان در اردوگاه ساجدین، ابتدا ارتفاعات کانی گدار در غرب سردشت بهعنوان هدف ماموريت گردان در عمليات نصر5 اعلام شده بود و ازآنپس اقدامات مربوط به شناسايي از قبيل رفتن به ديدگاه از سوي کادر گردان و… انجام میگرفت.
در تاریخ 27/3/66، نيروهاي گروهان الحديد (ادوات) براي شناسايي مواضع دشمن و استقرار قبضههاي خمپاره و گرا گرفتن، به ارتفاع مرزی زینالدین اعزام شدند. در اواخر خرداد، پس از تغيير محل ماموريت گردان، عمليات شناسايي در این منطقه متوقف شد و نيروهاي ادوات به اردوگاه ساجدين بازگشتند.
در تاریخ 31/3/66، كادر گردان به منظوره شناسايي محل ماموريت جديد واقع در ارتفاعات مادر به خط مقدم اعزام شدند. فردای آن روز درحالیکه بار ديگر تعدادي از كادر گردان براي شناسايي به ديدگاه رفته بودند، در اثر شليك تانك دشمن برادران محسن ايوبي، فرمانده گروهان فتح، و باقر آقايي، فرمانده گروهان نصر، به شهادت رسیدند. در عصر همان روز جلسهای با حضور کلیهی کادر گردان و گروهانها تشکیل شد و فرماندهی محور این خبر را به اطلاع افراد رساند که موجب تأثر حاضرین شد.
در پی پاتک دشمن به منطقهی عملیاتی نصر4 واقع در ماووت عراق، در تاریخ 2/4/66، محل ماموريت لشکر سيدالشهدا از غرب سردشت به ارتفاعات ماووت عراق تغییر کرد و فردای آن روز عمليات نصر5 بدون حضور نيروهاي لشکر10سيدالشهدا انجام شد.
سلام،اول تیر ما صبح زود دوتویوتا از کادر گردان حضرت علی اکبر،وگردان قمربنی هاشم از اردوگاه به سمت دیدگاه جدید حرکت کردن من هم با کادر گردان همراه بودم عقبه تویوتا با شهید باقراقایی، وشهید ایوبی، ودیگر بچه ها نشته بودیم طبق معمول شوخیهای محسن ایوبی مثل همیشه همه بچه ها را سرگرم کرده بود دوسه ساعت راه افتاده بودیم که به نزدیگ منطقه عملیاتی رسیده بودیم که قسمتی از جاده که گوهستانی بود دچار مشگل شده بود که بچه های جهاد مشغول ترمیم ان بودن برای همین یک طرافیک نیم ساعته درست کرده بود درکنار جاده یک رودخانه پرابی وجود داشت،هوا هم معمولی بود که انسان را وسوسه شنا بکند،یکدفه باقر اقایی از ماشین پیاده شد گفت سرصورتم رابشویم ،دردیدهمه ما که موتعجب شده بودیم باقر اقای لخت شد پرید در اب این حرکت ایشان از شروع تا پایان ۵دقیقه طول کشید سریع لباسهایش را با تن خیس پوشید سوار ماشین شد با خنده زیبایش گفت غسل شهادت کردم محسن ایوبی هم درجواب به شوخی گفت افت نداره باقر درجواب گفت اگر داشت پشیمان میشوی چرا تو هم غسل نیامدی بکنی انروز جوری دیگری شده بودن از راه افتادن رفتارشان با روزهای دیگر فرق میکرد محسن که خیلی شوخ بود انروز جز چند شوخی خودمانی ارام بیشتر تو خودش بود باقراقائی هم مثل همیشه ساکت،و درحال ذکر گفتن بود ولی با ذکرهای دیگرش خیلی فرق میکرد،من عادت کرده بودم قبل از عملیات رفتار بچه هایی که نزدیک بودم بهشان را خوب دقت میکردم واقعا نوارانی شده بودن با اینکه عملیات نمیرفتیم ولی رفتارشان مثل شهیدانی بود که هم رزم من بودن رفتار منش،وگفتارشان ارامش خواستی دادش بعداز مدتی به پای کار رسیدیم چون سنگردیده بانی کم جا وبعد مسیر بود قرارشد ۵نفر اول بروند وبعد امدن پنچ نفر دوم بروند من جز پنچ نفر دوم بودم ،باقر اقائی،ومحسن ایوبی،وسه نفر از گردانهای دیگر لشکر رفتن جلوتر هم حاج علی،حاج حمید اقا رفته بودن داخل سنگر دیدبانی بودن ما انتظار میکشیدم که بچه ها بیایند ما برویم که صدای شلیک توپ مستقیم تانک راشنیدیم چند لحظه ای نگذشته بود که حاج علی فضلی ودیگر بچه ها با سرصورت خاکی به سمت ما امدن گفتن برگردید چون دوباره به زدن کردن امدیم پائین منتظر باقراقایی ،وایوبی بودیم گفتن مجروح شدن بعد متوجه شدم شهید شدن موقع برگشت به همان مکانی که باقراقایی غسل کرده بود رسیدم بی اختیار گریه کردم که ان طرافیک بی حساب نبود فرصتی بود که خدا گل خودش را باعشق پذیرا باشد خوشا به حالشان،شادی روحشان صلوات
سلام
درتایخ 5 تیزماه 66 در پاتک کماندویی اگر کسی از عزیزان رزمنده حضور داشته لطفا تماس بگیرد 09155203044 نجاری