خاطره مجید رضاییان
مهرماه 1378
قرار شد لشکر سیدالشهدا یادواره ای برای کل شهدای لشکر برگزار کند.
محل برگزاری مراسم؛ سالن اجتماعات نسبتا بزرگی در زیرزمین کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران بود.
بیرون آن هم نمایشگاههایی از گردانهای مختلف برگزار شده بود.
در این نمایشگاه، غرفه هم به گردان علی اکبر اختصاص یافته بود و تصاویری از شهدا و رزمندگان گردان در آن غرفه نصب شده بود.
آقای هاشمی رفسنجانی که میهمان مراسم بود، برای بازدید از نمایشگاه آمد.
جهت حفاظت امنیتی نمایشگاه، در زمان بازدید ایشان، کسی به جز یک مسئول از هر گردان حضور نداشت.
ایشان آمدند…
از همان بیرون غرفه ها، مرور کوتاهی بر روی تصاویر می کردند، «خسته نباشید»ی می گفتند و می رفتند.
آخرین غرفه؛ غرفه گردان علی اکبر بود.
آقای هاشمی عجله داشتند چون قرار بود بروند در مراسم، سخنرانی کنند. اما برادری که در غرفه گردان علی اکبر بود با اشاره دست، ایشان را دعوت به داخل غرفه کرد. آقای هاشمی هم پذیرفت و رفت.
آن برادر شروع به توضیح عکسها و توصیف گردان کرده بود و آقای هاشمی گفته بود:
«بله، من این گردان علی اکبر را می شناسم و می دانم که در عملیاتهای مختلف لشکر سیدالشهدا، جزء گردانهای خط شکن بوده است.»