مصاحبه با برادر “قاسم یکه فلاح”
این مصاحبه به صورت مجازی و به همت جانباز علیرضا نوروزی تهیه شده است.
حضور ارزشمند همرزمان بزرگوارم سلام عرض می نمایم و از جناب آقای علیرضا نوروزی که این فرصت را در اختیار این بنده کوچکترین قرار دادند بسیار متشکرم.
قبل از حضور در جبهه به چه کاری مشغول بوده اید؟
پس از رها کردن تحصیل در مقطع اول دبیرستان، در کارخانجات فخر ایران مشغول به کار شدم.
اولین اعزام شما از کدام پایگاه (روستا، شهر و استان) صورت گرفته است؟
از پایگاه شهید یکه فلاح؛ روستای صالحیه، مزین به لقب قارپوزآباد و سپاه کرج.
اعزام های شما در چه تاریخی و به کدام یگان یا منطقه عملیاتی بوده است؟
سال۶۱ قصرشیرین،
۶۲کردستان(سقز)،
سال ۶۳ ل۲۷ – دوباره همان سال ل۱۰ (مخابرات ل و گردان زهیر)
از سال ۶۴ تا پایان دفاع مقدس ل۱۰ گردان همیشه سرافراز و نام آور حضرت علی اکبر(ع) سال۶۸ محور مریوان گردان پدافندی سلمان
(جا دارد یادی نمایم از فرمانده مدیر، شجاع و مظلوم این گردان شهید حاج کاظم بابایی).
اولین رسته عملیاتی شما در این دوران چه بوده است؟
عملیات خیبر – تک تیرانداز (اتفاقا حاج حمید عزیز هم فرمانده گردان بودند)
لشکر و گردانهایی که در آن افتخار حضور داشته اید را نام ببرید؟
لشکر ۲۷ گردان کمیل،
لشکر ۱۰ گردان زهیر (البته در عملیات عاشورای۳ از مخابرات ل۱۰ به این گردان مامورشدم.) گردان حضرت علی اکبر و گردان سلمان در کردستان.
در چه عملیات ها و با چه رسته و مسئولیتی حضور داشته اید؟
در عملیات خیبر؛ تک تیرانداز بودم.
در عملیات های والفجر۸، کربلای۴ و ۵ و بیت المقدس ۲ و ۶ ؛ بیسیمکش گردان تحت فرماندهی حاج صادق زمانیان، حاج اکبر اسماعیلی و شهید آقامهدی عین اللهی بودم.
با کدامیک از فرماندهان دلاور (گروهان، گردان و لشکر) به عنوان بیسیمچی همراه بوده اید؟
شهید والامقام شاهسوند، حاج اکبر عاطفی عزیز، حاج عباس رنجی دلاور و حاج حمید تقی زاده یه دونه.
در کدام عملیات ها مجروح و یا جانباز شدید؟
در مرحله اول کربلای ۵ و تکمیلی همان عملیات.
در چه سالی ازدواج کردید و چند فرزند دارید؟
مهرماه ۱۳۶۸ ازدواج کردم و خداوند دو فرزند به من هدیه داد: (انسیه خانم و آقا ابوالفضل)
آیا بازنشسته شده اید و چنانچه در حال حاضر به شغل دیگری مشغول هستید بیان نمائید؟
بله – بنده آبان ماه ۱۳۸۹ با زنشسته شدم و در حال حاضر در مقطع کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل هستم و مشغول تهیه پایان نامه می باشم.
در دوران دفاع مقدس کدامیک از مراسم های گردان از قبیل (صبحگاه، شهردار شدن، ورزش روزانه، بازی های دورهمی، جشن پتو و…) برای شما جذاب و جالب بود؟
نماز و ادعیه که جایگاه خاص خود را داشته و خواهند داشت. مابقی هیچیک برایم جالب نبود و علاقهمند نبودم. از همه بدتر رزم شب ها بود که همش می ترسیدم از حاج عباس رنجی کتک بخورم. صبحگاه ها هم که نمی شد از زیر دست حاج حمید در رفت. البته آموزش غواصی برایم یک تجربه جدید و علاوه بر آن، مثل آموزش مخابرات شیرین بود.
یکی از خاطرات به یاد ماندنی خود را اعم از(طنز، معنوی و…) بیان نمائید.
خاطره ای از شهید عالیقدر محمد (فرزاد) فرهنگ فلاح: