-
شکست
سروده ی برادر مجتبی شوشتری
تنها نه پا شکست که سر تا به پا شکست
موجم که انتهای من از ابتدا شکست
یک آشنا به زندگی من نبود و من
در حیرتم چگونه مرا آشنا شکست
سنگ جفای خصم شکستی به دل نداد
از تیر دوستان سراپای ما شکست
آری دلم که آینه عشق پاک بود
زین جو صفت خلایق گندم نما شکست
از بس که بی صدای شکستم به زندگی
گوئی که سرمه در کنف توتیا شکست
یاد داش علی (شهید علی کوثری) بخیر میگفت: هم موجی هستی و هم شوشی😭😭😭😭😭