شهید مهدی عین اللهی
شناسه
نام: مهدی
نام خانوادگی: عین اللهی
نام پدر: محمدتقی
تاریخ تولد: 1346
محل تولد: تهران
محل سکونت: کرج
تاریخ شهادت: 25 دی 1366
تاریخ خاکسپاری: 29 دی 1366
محل شهادت: ماووت – قمیش
عملیات: بیت المقدس 2
یگان: لشکر 10 سیدالشهدا – گردان علی اکبر علیه السلام – مخابرات
سایر اطلاعات: برادر ایشان نیز به فیض شهادت رسیده است.
زندگینامه
شهيد مهدي عين الهي در سال 1346 در خانوادهاي مذهبي در تهران به دنيا آمد. او دومین فرزند پسر خانواده بود. پدرش در مشاغل مختلف ازجمله كارخانه كاشي ايرانا کار میکرد.
پس از پايان دوره تحصيلات ابتدائي مهدی، خانواده اش به كرج مهاجرت كردند و ابتدا در محله شكرآباد (قلمستان) ساكن و سپس به منطقه چهارصددستگاه نقل مكان نمودند.
مهدي دوره راهنمائي را در مدرسه شهيد محمد منتظري و دوره ناتمام دبيرستان را در رشته تجربي دبيرستان شهيد رجائي کرج گذراند.
ورود خانواده عين الهي و سكونت آنان در منطقه چهارصد دستگاه (خيابان قائم)، مصادف گرديد با صدور دستور بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني(ره) مبني بر تشكيل بسيج مستضعفين. مهدی و محمدعلی ازجمله افراد فعال و سختكوشي بودند كه از بدو امر در راه اندازي و فعاليت بسيج محل ابتدا در مسجد حضرت موسي بن جعفر(ع) و سپس در پايگاه حضرت قائم(عج) نقش بسزا و ارزندهاي داشتند و پس از راهاندازي و شروع به كار نيز در ردهها و مسئوليتهاي مختلف آن حضور فعال و موثر داشتند.
مهدی با شروع جنگ تحميلي، پس از طي دوره آموزشي در پادگان شهيد باهنر كرج، تحصيل در دوره دبيرستان را نيمه كاره رها کرد و مشتاقانه رهسپار جبهههاي نبرد حق بر عليه باطل شد.برادر بزرگتر و ارشد خانواده، محمدعلي عين نيز از سوي سپاه ناحيه كرج به جبهههاي نبرد اعزام شد و در جبهه جنوب و در منطقه پل طلائيه به لقاء الله پيوست.
دو برادر، هنگامي كه در پشت جبهه حضور داشتند نیز همواره در فكر و تلاش جهت كمك به خانوادههاي نيازمند بويژه خانوادههاي رزمندگان اسلام بودند و از هيچ كمكي به آنان دريغ نمينمودند.
مهدي با ورود به جبهه در يگانهاي مختلفي از لشگرهاي 27 محمد رسول الله (ص) و 10 سيد الشهداء خدمت نمود.
مهمترين سمت او در دوران جبهه فرماندهي واحد مخابرات گردان سرافراز حضرت علي اكبر (ع) بود.
شهيد مهدي عين الهي در عملياتهاي گوناگون از سال 64 و در سختترين شرايط آب و هوائي جبههها از گرمترين نقاط تا سردترين نقطه آن (كه سرانجام در آنجا نيز به شهادت نائل آمد يعني منطقه ماووت) پا به پا و دوشادوش ديگر رزمندگان رشيد اسلام جنگید.
يكي از خصلتهاي بارز و زبانزد وی، بي اعتنائي به زخارف دنيا و تجملات آن چه در جبهه و چه در پشت جبهه بود. مراتب ايثار و زهد و بخشندگي ايشان در دوران حضور در جبهه زبانزد دوستان و همرزمان آن شهيد عزيز بوده و مصاديق بسياري به خاطر دارند.
سرانجام در تاريخ 26 دیماه 1366 روح بزرگ او در منطقه عمومي ماووت و در جريان عمليات بيت المقدس 2 بر اثر انفجار گلوله خمپاره خصم دون در نزديكي جسم پاكش به ملكوت اعلاء پيوست و در جوار آرام دلها به آرامش و سعادت ابدي دست يافت.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
وصیتنامه
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
اللهم اجعل محياي محيا محمد و آل محمد و مماتي ممات محمد و آل محمد
با سلام و درود بر آقا امام زمان (عج) و سلام و درود بر آقا ابا عبدالله (ع) كه انشاء الله خداوند كمك كند همگي با هم پا تو صحن و سراي آقا بگذاريم و اشك چشم در فراغ شهدايمان باشد. چون وصيت نامهاي ننوشتهام ميخواستم نواري يا صحبتي داشته باشيم تا خانواده يا دوستان به هر حال يادگاري مانده باشد. يك مقدار مزاحم عزيزان ميشوم.
اولاً هدف از اينكه جبهه آمدهام از آن موقعي كه راه را شناختهام و خدا را شناختهام و از آن موقعي كه شناختم خدا كيست و راه را براي چه به انسان نشان ميدهد و چه كارهايي را بايد بكنيم، با خودم خيلي فكر كردم. اوايل كه جنگ بود بعد از مدتها كه هنوز جبهه نيامده بودم وقتي فكر كردم كه اين جهان و اين طبيعت و اين همه خلايق و اين همه انسانها را چه كسي آفريده از چه قدرتي بر ميايد كه اين طبيعت و انسانها را خلق كرده باشد. يك ماشين را كه آدم نگاه ميكند نميتواند به خودش اجازه بدهد كه بگويد فرضاً اين ماشين را كسي نساخته با اين همه وسايل پيچيده و تكنيكهاي پيشرفته آن. هيچ كس به خودش اجازه نميتواند بدهد كه ماشين را هيچ كس نساخته. انسانها و تمام حيوانات و تمام طبيعت و اين موجودها هم همينطور.
آيا ما ميتوانيم بگوييم طبيعت، دستگاه پيچيده خودمان و اين حيوانات را كسي نيافريده است؟
نتيجه ميگيريم كه اين همه نظم و پيچيدگي كه در جهان وجود دارد مخلوق خداوند است. خداوند به وسيله پيامبران و ائمه معصومين به ما گفتند كه من شما را آفريدهام.
ما در كشور خودمان امام رضا را (ع) با آن عظمت داريم ولي قدر ايشان را نميدانيم و خدا چه اماماني را براي بندههاي گمراهش فرستاده كه آنان را آگاه كند.
از آنجائيكه ما خداي خود شناختيم، ميبينيم كه جنگ ما جنگ بين كفر و اسلام است. اگر حالا همه مسائل حق و شروع كننده جنگ را كنار بگذاريم، با توجه به اينكه معجزاتي كه در اين جبههها انجام ميشود اگر يك مقداري دقت كنيم مي بينيم كه برادران رزمنده ميدانند كه چه معجزاتي در اين جبههها صورت ميپذيرد. ميبينند كه امام حسين (ع)، امام زمان (عج) و حضرت فاطمه (س) و همه اين ائمه و همه اين معصومين شب عمليات به ما كمك ميكنند.
نگاه ميكنيم معلولي كه تو جبهه قطع نخاع شده ديگر از گردن به پايين فلج ميشوند. امام زمان (عج) چطور اينها رو شفا ميدهند، اين نشان دهنده چيست؟ نشان دهنده اين است كه خدا با ماست، امام زمان (عج) با ماست، چرا ما قدر اين جنگ را ندانيم، چرا ندانيم و چرا نخواهيم. حداقل سال در حداقل اگر خيلي كار داريم نصف سال را جبهه باشيم. نصف سال را در شهر و به خانوادهمان برسيم. چرا اينجوري نباشيم. بيائيم يك مقدار به خودمان فكر كنيم هميشه بدانيم، هميشه هر موقع يك كاري كرده باشيم يا بخواهيم بگوييم اول فكر كنيم حرفمان را بسنجيم كه در چه راهي ميخواهيم برويم. براي چي به جبهه ميخواهيم بياييم. از ابتدا بنشينيم و فكر كنيم با خودمان كه هدف چيست؟ براي چه ميخواهيم برويم؟ و با اراده قوي برويم، امام زمان (عج) هميشه و همه جا دستمان را گرفتهاند، جنگ ما هم تا هر كجا كه ادامه پيدا كند ما پاي آن ايستادهايم و كارمان را ميكنيم چرا نجنگيم، شما فكرش را بكنيد الان عراق كه به خاك ما تجاوز كرده همه ما ها ميدانيم و جهان هم ميداند كه تجاوزگر عراق است. حالا كه ما پاي آن ايستادهايم يك مقدار غلبه پيدا كردهايم اگر عملياتهايمان پشت سر هم نباشد اگر عملياتهايمان متناوب نباشد عراق به همه جا مسلط ميشود. خداوند از تك تكمان نتيجه ميخواهد.
مادرم؛ خدا وقتي ميخواهد بندگانش را امتحان كند در اين دنيا يك سري امتحان و سختي به او ميدهد.
نيت شما اين باشد كه بچههايتان را كه به جبهه فرستادهايد براي خدا بوده و در راه خدا گام برداشتهاند.
شرمندهتان هستم كه تنهايتان گذاشتم.
همانطور كه امام فرمودند تقوا را پيشه كارهاي خودمان بكنيم. خدا را در نظر داشته باشيد و زياد متوسل شويد.
اي جمع دوستان و آشنايان با خانوادههاي شهداء بيشتر معاشرت و رفت و آمد داشته باشيد و آنها را از ناراحتي بيرون بياوريد.
انشاء الله خداوند از سر تقصيرات همه ما بگذرد
به اميد پيروزي هرچه سريعتر رزمندگان
خاطرات
- سعید مومنی (همرزم شهید):
آقا مهدی سراسر نور بود و معنویت.
لبخندهای ملیحش شیرین بود و دوست داشتنی.
یادش بخیر وقتی مجروح شده بود به منزلش رفتیم.
چقدر باصفا، با صمیمیت و با محبت.
مهدی قبل از شهادت به فیض شهادت نایل شده بود، به همین خاطر بود که هرگاه زیارتش می کردیم بوی بهشت را از او استشمام می کردیم، بویی از جنس بهشتیان، از جنس فرشتگان و……
البته این وعده باریتعالی است. وقتی که از همه چیز بریدی و تنها دل به او دادی، یقینا تو را به حوض کوثر وصل می کنند و چنان تطهیر می شوی که گویی اصلا کوچکترین لکه ای هم نبوده است.
و مهدی از این جنس بود. از جنس ناب محمدی که در حوض کوثر شنا کردن را آموخته بود.
روحش قرین رحمت واسعه الهی باد.
https://www.ali-akbar.ir/8501/%d9%85%db%8c%d9%84-%d9%86%d8%af%d8%a7%d8%b1%d9%85/
- مجتبی شوشتری (همرزم شهید):
با آنکه غالب بچه های گردان علی اکبر؛ با صفا و خدایی بودند، اما شهید مهدی عین اللهی، علیرضا آملی و سید جمال قریشی عزیز را انگار با مهر برجسته شهادت به این گردان فرستاده بودند…
یاد سجده های قشنگ و طولانی اش، یا اصطلاحا سجده های الهی قلبی محجوبش) به خیر… در سرمای منطقه میاندوآب، شبها می رفت بیرون چادر و سر بر خاکهای سرد منطقه می گذاشت به راز و نیاز با معبودش…
چندین بار به او التماس دعا گفتم، اما او رویش را به طرف من گرداند و گفت: شما ها که هر کدامتان چندین بار مجروح شده اید باید مرا دعا کنید. من که حتی یک ترکش هم نخوردم… اما خدا خواست مهدی را تا روز آخر، سالم نگه دارد و بعد، تحویل حضرت علی اکبر بدهد.
امیدوارم در شادی وصلش، ما را هم یاد کند…
لباسِ دامادی
لیدرهای معنوی
شهادت قبل از شهادت
سیمی که همیشه وصل است!…
خانهای بدونِ آب
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
روحش شاد
وقتی ماه رجب دعای یا من ارجوه رو میخونم، یاد گریه های جانسوز مهدی عین الهی عزیز می افتم. وقتی میخوند چقدر قشنگ گریه میکرد 😭 😭 😭 😭
چند شبی به مرحله تکمیلی کربلای پنج مونده بود. شب علی جان کوثری اومد گفت مجتبی بیا بریم شهدای گردان رو شناسایی کنیم. یه مقدار که دور زدیم، مهدی عین الهی رو دیدیم. علی پشت سر مهدی قرار گرفت. منم شروع کردم به تکبیر نماز جماعت گفتن. سجده که رفتیم، صدای هق هق مهدی بلند شده بود. به خودم که اومدم، دیدم علی نیست و من موندم و شرمندگی. یه ذره اونطرف تر پشت یه درخت، منصور صادقپور داشت نماز میخوند. گفتم تو هم؟ گفت نه بابا فقط اومدم ببینم اینا چی میگن؟ یادش بخیر 😭 😭 😭