با ما در ارتباط باشید : 09199726467

یادها

این بار فرق می‌کند!

خاطره برادر میثم کمال زاده

درباره شهید محمد احمدی

میثم کمال زاده

شهدا همه گلچین شده بودند و مورد توجه خاص خدا. با آنکه ظاهرشان معمولی بود و کارهای معمولی میکردند، اما هر کدام یک جوری خاص بودند و انگار، نظرکردۀ خدا بودند.

بعضی هایشان را از چند فرسخی هم که می دیدی، تابلو بود شهید می شوند و به همین زودی ها می پرند توی بغل خدا. بعضی ها انقدر بوی شهادتشان غلیظ بود که همۀ اطراف و اطرافیانشان را عطرآگین میکردند.

هرچند که معمولا خودشان، زیر بار نمی رفتند و حرفش را هم که می زدی، بحث را عوض می کردند.

یکی از این خاص ها، محمد احمدی بود. من و او در یک گروهان از گردان حضرت علی اکبر علیه السلام بودیم. رزمنده ای مخلص و باصفا بود. همیشه وقتی به او می‌گفتم: اگر شهید شدی ما را هم شفاعت کن.

میگفت: من که لیاقت شهادت ندارم

اما روز عملیات کربلای 5، وقتی از او حلالیت طلبیدم و گفتم: من را هم شفاعت کن

گفت: باشه. شفاعت میکنم.

معلوم بود که به او الهام شده که دیگر این سفر آخر اوست.

در آن عملیات، محمد هم به همرزمان شهیدش پیوست…

صفحه شهید محمد احمدی

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همچنین ببینید
بستن