کتاب اعزامی از شهر ری
-
یادها
کبوتران خونین بال
شهیدان اصغر کریمی و اکبر کریمی به روایتِ محمود روشن (نویسنده) شهیدان اصغر و اکبر کریمی دو برادر بودند…
بیشتر بخوانید » -
یادها
و خدایی که صبر می دهد
بسم رب الشهدا به روایتِ مادر شهید امیر علی زاده 4 فرزند داشتم و شکر خدا یکی بهتر از دیگری،…
بیشتر بخوانید » -
یادها
تنهایِ گردان
شهید منصور مهدی به روایتِ برادر “محمود روشن” منصور مهدی یکی از بچههای گُلِ جبهه بود که با هم در…
بیشتر بخوانید » -
یادها
هنیئاً لک
دلنوشته برادر “محمود روشن” برای شهید “منصور مهدی“ دلنوشته بعد از عملیات کربلای پنج در دی 1365 و با حالوهوای…
بیشتر بخوانید » -
یادها
رجالٌ صدقوا…
شهید “مسلم اسدی” به روایت “برادر محمود روشن” بعد از عید سال 1366 هنوز داغ شهادت دوستان در عملیات…
بیشتر بخوانید » -
یادها
دستِ خدا
عملیات کربلای 5 به روایتِ شهید “مسلم اسدی” راوی: برادر “محمود روشن” یک بار مسلم خاطرهای از عملیات کربلای…
بیشتر بخوانید » -
یادها
از جان گذشتهها و از مال نگذشتهها
خاطره ای از عملیات سیدالشهدا به روایتِ برادر “محمود روشن” عملیات سیدالشهدا در پیش بود… به همراه سلاح و…
بیشتر بخوانید » -
یادها
سفر دسته جمعی
خاطره برادر “محمود روشن“ از عملیات کربلای 5 چند روزی از پایان عملیات کربلای 5 می گذشت. (من به دلیل…
بیشتر بخوانید » -
یادها
یاغوت فروشها
خاطره برادر “محمود روشن” درباره شهید “مهدی ماهوت فروشها” دوازدهم اردیبهشت 1365 بود. نام عملیات؛ سیدالشهدا(ع) بود و مکانش؛…
بیشتر بخوانید » -
یادها
رفیقم بمان
خاطره برادر “محمود روشن” درباره شهید “ابوالفضل رفیعی” در مرحله دوم عملیات کربلای 1 که در قله های قلاویزان…
بیشتر بخوانید »