سید حسین اخلاقی
-
یادها
میآی بریم جبهه؟…
خاطره حاج سید حسین اخلاقی درباره شهید مهدی بختیاری عازم جبهه بود. گفتم: «بی معرفت داری میری؟…» اما دلش…
بیشتر بخوانید » -
یادها
کشیدهای که رئیس بیمارستان، توی صورت رزمنده خواباند!
خاطره سید حسین اخلاقی یکبار تشییع یکی از شهدای محل بود. من آن زمان مجروح و در بیمارستان بستری…
بیشتر بخوانید » -
یادها
یکپارچه نور
غسل شهادت همیشه نزدیک عملیات که می شد، مسلم به بعضی بچه ها می گفت: تو شهید می شوی. چون…
بیشتر بخوانید » -
یادها
فرمانده شایسته
میداندار مسلم؛ در عملیات والفجر ۸ مسئولیتی نداشت و فقط آر.پی.جی زن بود؛ اما در جمع کردن گروه و…
بیشتر بخوانید » -
یادها
شهره به شجاعت
خاطراتی از «مجید رضاییان»، «ابوالفضل محمدی» و «حسین اخلاقی» درباره شجاعت شهید مسلم اسدی مسلم؛ در شجاعت،…
بیشتر بخوانید » -
یادها
میدان مغناطیسی مسلم
میدان مغناطیس مسلم مسلم اول با سه چهار نفر از بچه محل هایش از جنوب شهر تهران آمده بود. نماینده…
بیشتر بخوانید » -
یادها
مثل قند…
شوخ طبعی مسلم؛ ازجمله ویژگیهای زبانزدش بود. رفته بودیم مشهد. خیابان امام رضا را پیاده به طرف حرم…
بیشتر بخوانید » -
یادها
آرزوهایی که جا ماند…
در مصاحبه ای که با شهید مسلم اسدی انجام شده بود، مصاحبه کننده می پرسد: بزرگترین آرزویتان چیست؟ شهید مسلم…
بیشتر بخوانید » -
یادها
برادری و برابری
حین عملیات کربلای 5، به مسلم اسدی خبر رسید که «برادرت محمدرضا به شهادت رسید…» مسلماً مسلم خیلی ناراحت شد،…
بیشتر بخوانید »