جانباز مجید رضاییان
-
یادها
فرمانده شایسته
میداندار مسلم؛ در عملیات والفجر ۸ مسئولیتی نداشت و فقط آر.پی.جی زن بود؛ اما در جمع کردن گروه و…
بیشتر بخوانید » -
یادها
علیاکبری بمانیم
علیاکبری بمانیم مسلم همیشه می گفت: بچه ها ادعا نکنید. به خودمون غره نشیم. خدا باید دستمونو بگیره. این جمله…
بیشتر بخوانید » -
یادها
سر کلاس مسلم
مجید رضاییان 1 مسلم وقتی می خواست توصیه یا نصیحتی کند، غیرمستقیم عمل می کرد. گاهی از تغییر حالت چهره…
بیشتر بخوانید » -
یادها
شهره به شجاعت
خاطراتی از «مجید رضاییان»، «ابوالفضل محمدی» و «حسین اخلاقی» درباره شجاعت شهید مسلم اسدی مسلم؛ در شجاعت،…
بیشتر بخوانید » -
یادها
میدان مغناطیسی مسلم
میدان مغناطیس مسلم مسلم اول با سه چهار نفر از بچه محل هایش از جنوب شهر تهران آمده بود. نماینده…
بیشتر بخوانید » -
یادها
مثل قند…
شوخ طبعی مسلم؛ ازجمله ویژگیهای زبانزدش بود. رفته بودیم مشهد. خیابان امام رضا را پیاده به طرف حرم…
بیشتر بخوانید » -
یادها
آرزوهایی که جا ماند…
در مصاحبه ای که با شهید مسلم اسدی انجام شده بود، مصاحبه کننده می پرسد: بزرگترین آرزویتان چیست؟ شهید مسلم…
بیشتر بخوانید » -
یادها
مثل مادر…
خاطراتی از: دکتر علی اصغر کوثری، دکتر مجید رضاییان، سردار حمید تقی زاده، حاج اکبر اسماعیلی، حسین افشار و محمد…
بیشتر بخوانید » -
یادها
برادری و برابری
حین عملیات کربلای 5، به مسلم اسدی خبر رسید که «برادرت محمدرضا به شهادت رسید…» مسلماً مسلم خیلی ناراحت شد،…
بیشتر بخوانید » -
یادها
چشم های منتظر
خاطره مجید رضاییان هفدهم فروردین 1366 بود؛ یک روز قبل از عملیات کربلای 8؛ رفته بودیم توی دژ…
بیشتر بخوانید »