شهید مسلم اسدی
-
یادها
انتقام
خاطره برادر “محمود روشن” درباره شهید “ابوالفضل رفیعی” در مرحله اول عملیات کربلای 1 ؛ شهید مسلم اسدی، ابوالفضل…
بیشتر بخوانید » -
یادها
رفاقت در خرابکاری!
خاطره برادر “حسین اخلاقی” درباره شهید مسلم اسدی و شهید مهدی بختیاری مسلم علاقه زیادی به سوار شدن موتور…
بیشتر بخوانید » -
یادها
“شیرمرد”؛ همچون “نام خانوادگی”اش!
دلنوشته برادر “سعید مومنی” درباره شهید “مسلم اسدی” بعد از عملیات تکمیلی کربلای ۵ که نزدیک سال نو بود، اکثر…
بیشتر بخوانید » -
یادها
شوخی بی شوخی!
خاطره برادر سید حسن حسینی درباره فرمانده گردان؛ حاج حمید تقی زاده حاج حمید تقیزاده (فرمانده گردان حضرت علیاکبر…
بیشتر بخوانید » -
یادها
هوای داداشم را داشته باشید…
خاطره برادر حبیب فردی درباره شهید داود محسنی قبل از عملیات کربلای یک، خودم را به اردوگاه قلاجه رساندم…
بیشتر بخوانید » -
یادها
ضیافتی به صرف چای
خاطره محمود روشن (نویسنده) درباره شهید ابوالقاسم کشمیری همراه گردان علی اکبر(ع) برای مأموریت جدید، عازم فاو شدیم. به…
بیشتر بخوانید » -
مناسبتی
جشنی برای همه!
خاطره برادر محمود روشن (نویسنده) نوروز سال 1365 را به همراه رزمندگان گردان حضرت علی اکبر(ع) در اردوگاه کوثر…
بیشتر بخوانید » -
یادها
پدربزرگهای خالیبند!
خاطره سید حسن قاسمی فرد درباره شهید مسلم اسدی در اردوگاه کوثر که بودیم؛ مقابل چادر مخابرات، محوطهای…
بیشتر بخوانید » -
یادها
چگونه علی اکبری شدم
خاطره محمود روشن (نویسنده) درباره ورودش به گردان علی اکبر در پایگاه بسیج محل، مسئول پذیرش بودم که…
بیشتر بخوانید » -
یادها
بسیجیِ ویژه!!!
خاطره ای درباره شوخطبعیِ شهدای گردان علی اکبر به روایتِ محمود روشن (نویسنده) حسین ظهوریان یکی از شهدای باصفای…
بیشتر بخوانید »