یادها
-
بزرگمردِ کوچکقد
خاطره برادر “سید حسن حسینی” درباره شهید “محمدرضا دهقانی” محمدرضا برای رفتن به جبهه، پدر و مادرش را عاصی…
بیشتر بخوانید » -
“آه”ی که نکشید و “آخ”ی که نگفت
خاطره برادر “سید حسن حسینی” درباره شهید “سید حمید دهقانی” سید حمید حدودا ۱۵یا ۱۶ ساله بود که قصد…
بیشتر بخوانید » -
هر رزمنده، یک خاطره
چندی پیش طرحی به نام “هر رزمنده، یک خاطره” توسط برادر “سعید مومنی” از رزمندگان گردان حضرت علی اکبر…
بیشتر بخوانید » -
رفیقم بمان
خاطره برادر “محمود روشن” درباره شهید “ابوالفضل رفیعی” در مرحله دوم عملیات کربلای 1 که در قله های قلاویزان…
بیشتر بخوانید » -
انتقام
خاطره برادر “محمود روشن” درباره شهید “ابوالفضل رفیعی” در مرحله اول عملیات کربلای 1 ؛ شهید مسلم اسدی، ابوالفضل…
بیشتر بخوانید » -
ماسک دو منظوره!
خاطره برادر “محمود روشن” درباره “شهید ابوالفضل رفیعی” بعضی از بچهها حتی در عملیات هم برای بالا بردن…
بیشتر بخوانید » -
دیدار با قهرمان
نوشته برادر “حبیب الله ملکوتی فر” یا لطيف ديدار با قهرمان سال تحصیلی 1378 در يكي از دبيرستانهاي منطقه…
بیشتر بخوانید » -
رفاقت در خرابکاری!
خاطره برادر “حسین اخلاقی” درباره شهید مسلم اسدی و شهید مهدی بختیاری مسلم علاقه زیادی به سوار شدن موتور…
بیشتر بخوانید » -
میهمانیِ خوبان
خاطره برادر “سید حمیدرضا جوزی درباره “شهید علی کوثری” به همراه رزمندگان گردان علی اکبر، عازم عملیات نصر 4…
بیشتر بخوانید » -
میخواهم شهید ببینمت!
خاطره برادر “علیرضا نعیمی” درباره شهید محمدعلی کرامتی نیا در مرحله اول عملیات کربلای یک، شهید علیرضا آملی در…
بیشتر بخوانید »