یادها
-
ناگهان چقدر زود دیر میشود…
خاطره برادر مجتبی شوشتری به همراه بچههای ادوات در جزیره مجنون مشغول پدافند بودیم. بالای سرمان بچههای ارتش نگهبانی می…
بیشتر بخوانید » -
مردان پولادین
درباره شهید ولی الله پولادی به روایتِ اشرف طاهرخانی (همسر شهید) تنها خواسته ام روزهای خوش نوجوانیام را میگذراندم که…
بیشتر بخوانید » -
ایثارگران
خاطره برادر محمد سعیدی نژاد (خیارجی) درباره شهید حسین زارعین چند دقیقه ای بود که دیگر صدای عمو حسن (کولیوند)…
بیشتر بخوانید » -
دیدار حق با سه مدال قهرمانی بر گردن
خداوند به خانواده پناهی ۴ پسر و ۲ دختر عطا کرده بود. مهرانگیزخانم، اولین فرزندش را در سال ۱۳۴۰ به…
بیشتر بخوانید » -
اذا وقعت الواقعه… لیس لوقعتها کاذبه
واقعهخوانیِ دستهجمعیِ رزمندگان گردان حضرت علی اکبر علیه السلام به اذعان هر کسی که روزگاری را در جبههها گذرانده و…
بیشتر بخوانید » -
اللهم احینی سعیدا و امتنی شهیدا
خاطره برادر محمود توکلی درباره شهید محمد بابالو محمد بابالو مسئول دسته یک گروهان نصر و از بچه های قدیمی…
بیشتر بخوانید » -
غیبت پوتین ها
نوشته م.گ (رزمنده گردان حضرت علی اکبر علیه السلام) منبع: روزنامه جمهوری میثم زیر نور فانوس به ساعت خود نگاهی…
بیشتر بخوانید » -
به من بگویید «محمد»
خاطراتی از شهید فرهاد (محمد) مروتی به روایتِ رقیه خلیلی (مادر شهید) به من بگویید محمد اسمش «فرهاد» بود اما…
بیشتر بخوانید » -
ما همه بچههای یک پایگاه بودیم…
خاطره برادر رضا تقی زاده ما همه بچههای یک پایگاه بودیم پایگاه “شهیدان شرع پسند“ در مسجد صاحب الزمان (عج)…
بیشتر بخوانید » -
فرمانده کل قوا!
خاطره برادر میرعلی مشغول خوردن صبحانه در کنار ریل راه آهن سهراهی پادگان حمید در جاده اهواز خرمشهر بودیم… با…
بیشتر بخوانید »