یادها
-
همنامِ فرمانده
خاطره برادر کاظم بصیر یکبار که با بچه های دسته، گرم صحبت بودیم، حمید جهانبخش از بزرگترین آرزویش…
بیشتر بخوانید » -
شهدای هنرمند!
خاطره برادر کاظم بصیر حمید و مهدی؛ هر دو تازه وارد بودند. از قرار معلوم، هر دو از یک…
بیشتر بخوانید » -
خواهرانه
روایت شهادت دو برادر در یک عملیات از زبان خانم مهری معارفوند؛ خواهر شهیدان حاجی مراد معارف وند و محمد…
بیشتر بخوانید » -
حمام عمومی؛ جایی برای شناخت افراد خالص!
خاطراتی از جانباز مجید رضاییان درباره شهید سید حسن کلانتر و محمود روشن درباره شهید علیرضا آملی جانباز…
بیشتر بخوانید » -
مادرانه
به مناسبت 19 بهمن؛ روز تکریم مادران و همسران شهدا نوشته رضا شاعری در ميان كساني که براي…
بیشتر بخوانید » -
همسایه دیوار به دیوار
مصاحبه با ربابه معارف وند؛ همسر شهید حاجی مراد معارف وند من و حاجیمراد سال ۱۳۵۸ ازدواج کردیم.…
بیشتر بخوانید » -
جبران 9 سال فاصله، در کمتر از 9 ساعت
هر دو برادر در یک عملیات به شهادت رسیدند… برادر بزرگتر؛ حاجی مراد، که شهید شد، محمد در چند قدمی…
بیشتر بخوانید » -
معروفِ گردان
شب های سرد اواخر دی ماه 1364 را بچه ها از شدت سرما و همچنین خستگی ناشی از برنامه…
بیشتر بخوانید » -
مدرسه ی موشها!
زمستان 1364 بود و هنگامه ی آمادگی برای عملیات بزرگ والفجر 8. گردان برای تکمیل آموزشهای آبی-خاکی، از «دز»…
بیشتر بخوانید » -
میثاق نامه
بر اساس خاطره حمید پارسا: دهم دی ماه 1364 بود که بعد از نماز ظهر، مسئولین گروهان ها…
بیشتر بخوانید »