یادها
-
روضۀ علیاکبر
درباره گردان حضرت علی اکبر علیه السلام «آقا» راست میگوید! تا پنجاه سال دیگر هم اگر از جنگ بگویند، باز…
بیشتر بخوانید » -
من مامانمو میخوام!
خاطره برادر “اکبر اسماعیلی” (بیسیمچی گردان حضرت علی اکبر علیه السلام) جنگ که شروع شد، آنقدر سنمان کم بود که…
بیشتر بخوانید » -
شاد از شفاعت شادلو
به قلمِ برادر “مسعود سرآبادانی” درباره شهید “حمیدرضا شادلو“ چندی قبل با یکی از بچه های گردان حضرت علی اکبر…
بیشتر بخوانید » -
ای از سفر برگشتگان! کو شهیدان ما؟
به روایتِ برادر مجتبی شوشتری درباره عملیات سیدالشهدا عملیات سیدالشهدا در فکه به پایان رسید و ما ناکام بازگشتیم. هیچکدام…
بیشتر بخوانید » -
شقایقهای دشت فکه
عملیات سیدالشهدا در روز سیزدهم اردیبهشت سال 1365 در فکه رقم خورد. رزمندگان گردان حضرت علی اکبر علیه السلام از…
بیشتر بخوانید » -
از دل نرود! هر آنکه از دیده برفت
روزهای پر تلاطم و پر آشوبی است. جمعیت دنیا نگران و مضطرب، چشم دوخته اند به ویروس منحوسی که تمام…
بیشتر بخوانید » -
گفتنیهای مگو!
به روایتِ برادر “جواد چپردار” جواد چپردار چندی پیش، حاج سعید مومنی؛ از رزمندگان کاردرست گردان حضرت علی اکبر علیهالسلام،…
بیشتر بخوانید » -
اشک شوق…
خاطره برادر “علیرضا نعیمی” عملیات سیدالشهدا تمام شده بود و به همراه بچه های گردان علی اکبر، داشتیم از فکه…
بیشتر بخوانید » -
خوشا به حالت که رفتی!
دلنوشته برادر “جواد چپردار“ درباره شهید خسرو چپردار جواد چپردار برادرم، یک ماه پیش از شهادتش، روزی در منطقه با…
بیشتر بخوانید » -
ارتقاء درجه؛ در یک چشم به هم زدن!
از “مسئول تدارکات” تا “فرمانده گردان”!!! خاطره برادر “جواد چپردار“ جواد چپردار بعد از عملیات بیت المقدس شش در منطقۀ…
بیشتر بخوانید »