سرآغاز
خاطرات دکتر علی اصغر کوثری
از «شهید مسلم اسدی»
اللهم اجعل محیای محیا محمدا و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد
شهید مسلم اسدی همیشه آغاز صحبت هایش با این فراز از زیارت عاشورا بود.
وصیتنامه اش هم با همین فراز شروع شده است.
اولین شروع مسلم؛ مسئولیت تبلیغات گردان بود.
اولین مسئول تبلیغات گردان علی اکبر؛ شهید مسلم اسدی بود.
اولین هیئت گردان را هم مسلم راه انداخت. البته پیشنهادش با شهید حاج علی گروسی بود، اما شروع کنندهاش مسلم بود.
مسلم؛ یکی از محورهای اصلی اولین میثاق نامه گردان هم بود…
دو سه ماه پس از ورود مسلم، در حالی که آماده عملیات بودیم و آموزش های لازم را دیده بودیم، فرمانده گروهان اعلام کرد که عملیات به دلایلی عقب افتاده است و بچه ها می توانند به مرخصی بروند. او از بچه ها خواهش کرد که در صورت رفتن به مرخصی، حتما دوباره برگردند تا نتیجه زحمات چند ماهه از بین نرود و گردان مجددا مجبور به سازماندهی نشود.
(آن زمان، رزمندگان، دوره های 3 ماهه یا 45 روزه به جبهه می آمدند و بعد برمی گشتند به شهرهایشان. برخی برای همیشه تصفیه می کردند و برخی هم پس از مرخصی دوباره راه جبهه را پیش می گرفتند.)
بعد از اتمام حرف حمید پارسا، مسلم و هم گروهی هایش در اقدامی خودجوش، میثاق نامه ای نوشتند
«یا سر خصم را ما به سنگ کوبیم… یا به شهادت رسیم…»
و با یکدیگر عهد بستند که برگردند و تا آخرین نفس بجنگند…
اغلب کسانی که آن میثاق نامه را امضا کردند، بعدها در عملیات های مختلف به شهادت رسیدند: شهید اصغر کریمی، شهید ضیغام تمجیدی، شهید سید جمال قریشی، شهید مجید آرمیون، شهید جلال شاکری، شهید حسین ظهوریان و…
بعدها حکایت آن میثاقنامه بین بچهها پیچید و در مناسبتهای مختلف، میثاقنامههای دیگری نیز میان رزمندگان گردان، نوشته و امضا شد.