یادها
همنامِ فرمانده
خاطره برادر کاظم بصیر
یکبار که با بچه های دسته، گرم صحبت بودیم، حمید جهانبخش از بزرگترین آرزویش گفت…
گفت: بزرگترین آرزوم رفتن به سفر حج هست… حتی برای یک لحظه!
دلیلش را پرسیدیم، گفت: اگه من برم مکه، بگید خب
ما همه با هم گفتیم: خب…
بعد ادامه داد: خب که چی؟… معلومه دیگه، می شم “حاجی”. اونوقت شماها من رو “حاج حمید” صدا می زنید. بعد من پُز میدم، چون میشم همنام فرمانده شجاع گردان؛ “حاج حمید تقی زاده”…
وقتی فهمیدیم سر کارمان گذاشته، همگی ریختم بر سرش و تا می خورد، زدیمش…
***
حمید جهانبخش حقیقتا باسوادترین فرد دسته بود؛ اهل مطالعه، مدیر، مدبر، باهوش، با مرام، دلسوز و غمخوار دیگران موقعیت شناس، کم حرف اما به موقعش شوخ، خلاق، خوش فکر و البته خوش تیپ!…
او طی عملیات بیت المقدس6 در ارتفاعات شیخ محمد به شهادت رسید…