دلنوشته شهید حمیدرضا لریجانی
بوی الرحمن از سطح شهر بلکه از کل کشور میآید… مردم در جنب و جوشی دیگر افتاده اند… اکثر مردم سعی میکنند تا در یک هدف به هم برسند.
آری ، بسیجیها ، عامل مهم این جنب و جوش هستند که با درست کردن کاروانهای کربلا پشت دشمن را به لرزه در آورده و بعد کار ، کارگزینیهای بسیج را زیاد کرده اند و با این کار غوغای دیگر ساخته اند.
همه در تکاپویند… بیشتر بسیجیها بوی الرحمن می دهند و با حرکتشان در سطح شهر «یوم الحسره» را برای دیگران ایجاد کرده اند…
چه حرکت عظیمی!…
کامیونها در حال بار زدن اجناس اهدائی مردم هستند و از همه عظیمتر ، خداحافظی لحظه های آخر بسیجیهاست…
همه میگویند «ما حلال کردیم ، شما هم اگر بدی دیدید حلال کنید .»
این حرکات چه قدرت عظیمی دارد که پشت همه را به لرزه انداخته است؟
همه این کارها برای چه است؟
برای چه مهیا میشوند؟
این تکاپو برای چه کار عظیمی است که خونها را در رگها به جوش آورده است؟
این اعمال برای چه است؟
آری!
حمله ای بزرگ، هجومی عظیمتر از قبل ، یورشی با قدرت تر از یورشهای قبلی ،
آری!
باز لحظه های قبل از عملیاتهای خیبر والفجرها و بدر دوباره تکرار می شود .
از خیابانهائی که بسیجیها میگذرند، همه میتوانند بوی الرحمن را حس کنند ،
سفری بی بازگشت ،
سفری بدون هرگونه ترس و و حشت بلکه با تمام قدرت و کمال میل ،
آری جنگیدن با دشمن زبون ،
آری غوغای دیگر ، صحرای محشر ،
آری آتش در تن ایران و ایرانیان افتاده و این آتش را با آتش جواب میدهند. باز کشتار عظیم دیگر از دشمن گرفتن در منطقه دیگر ، باز دیدن کربلای حسین ، اینان همه عشاق الحسین هستند .
آری، باز عاشقان الله مهیای نبرد با دشمن کافر گشته اند .
لحظه هائی که پشت هر کس را میلرزاند که این جنب و جوش مانند نفت بر روی آتش ریخته میشوند تا برآن بیشتر دامن بزنند .
آری ، گریه بسیجیهای کوچکتر که نمیتوانند به جبهه بروند ، گریه بسیجی دیگر که مادرش نمیگذارد برود و دیگر صحنه ها مانند گریه مادران
آری ، همه رفتند و ما ماندیم ، باز با کوله باری از گناه و با درد و اندوه بیشتر و با فقدان دوستان که همچون گلی بودند و پرپر گشتند و خونشان ثمره راحتی ما شد تا در این محل پرفساد باقی بمانیم .
آری این بوی الرحمن است که بلندگوهای مساجد را دوباره با کلمه الرحمن علم القرآن .
آشنا میکند. بیمارستانها تختها را برای این گلها آماده میکنند و بهشت زهرا برای در بر گرفتن این عزیزان بوی الرحمن از سطح شهر بلکه از کل کشور میآید ، و در جبهه در آن سو لرزه براندام دشمنان و فرار از پشت خط ، ساختن مواضع بیشتر اعم از مواضع کاذب ، درست کردن میادین مین بسیار وسیع و شبکه های بزرگ فوگاز و تله های انفجاری بیشتر و درست کردن سیم خاردارهای بیشتر ،
آری، آمادهباشهای هر روزه و نگهبانی های بیشتر و صدای هرچیز کوچک باعث فریادها و تیراندازیهای زیاد میشود. صدای یک تکبیر کوچک باعث به آتش کشیدن منطقه میشود ، شبها با لرزه به محل کمین میروند ، بیشتر اشخاص از کمین گاه فرار می کنند و نمیخواهند بروند و با زور گلوله به پشت کمین میروند تا صبح به خود میلرزند و انتظار میکشند و همه و همه در انتظار ، انتظار ، انتظار .
از گوشه چشم یک نظر اندازیم
در خرمن دشمنان شرر اندازیم
یا خصم خود از دست سپر اندازد
یا ما زتنش دست و سپر اندازیم
(از کتابچه شعر شهید لریجانی)