شهید علیرضا احمدوند
شناسه
نام: علیرضا
نام خانوادگی: احمدوند
نام پدر: محمد
نام مادر: صنمبر احمدوند
ولادت: 6 آذر 1344
محل تولد: کرج – روستای محمدآباد
سن: 21 سال
شهادت: 4 بهمن 1365
محل شهادت: شلمچه – شلحه صالحیه
عملیات: مرحله سوم کربلای 5
یگان: لشکر 10 سیدالشهدا – گردان علی اکبر – گروهان فتح، دسته 1
مزار: بی بی سکینه – قطعه 1 ردیف 1 شماره6
سایر اطلاعات: برادر شهید علی احمد احمدوند (13/2/1365 ؛ فکه)
زندگینامه
شهيد عليرضا احمدوند آذرماه 1344در روستاي محمدآباد كرج دیده به جهان گشود. وی که فرزند چهارم بود، در خانواده اي كشاورز و زحمتكش و مذهبي رشد کرد. پس از طي دوران كودكي وارد مدرسه شد و تا كلاس اول راهنمائي درس خواند. پس ازآن به علت مشكلات مالي و كمبود امكانات ترك تحصيل نمود و به كار كردن مشغول شد تا بتواند باري از دوش خانواده برگيرد.
وی در زمان انقلاب با اينكه سن و سال چنداني نداشت اما در اكثر راهپيمائيها عليه رژيم منحوس پهلوي شركت مي كرد.
پس از پيروزي انقلاب در بسيج عضو شد و زمان جنگ نيز از هيچ كمكي نسبت به جبهه هاي جنگ حق عليه باطل فروگذاري نكرد تا سرانجام در تاريخ 4/11/65 در عمليات بزرگ كربلاي 5 شركت كرد و پس از رزم بي امان در شلمچه به درجه رفيع شهادت نائل گرديد. برادرش نیز به فیض شهادت رسید و در خیابان ولیعصر محمدشهر کرج، کوچه ای به نام برادران شهید احمدوند مزین شده است.
خاطرات
خاطراتی درباره شهید علیرضا احمدوند
6 ساله که بود، در محمدشهر کرج زندگی می کردند. خانه استیجاری بود و در حیاطش چند درخت میوه داشت.
علیرضا هر روز به درخت ها و گل و گیاه خانه رسیدگی می کرد و بی آنکه کسی از او بخواهد، مراقبشان بود.
صاحبخانه از این کار او خیلی خوشش می آمد. قدر دستان کوچکش را می دانست و هر بار که او را می دید، می بوسیدش و می گفت: تو خودت هم مثل گل می مانی.
***
حین عملیات وقتی گلوله به چشمش خورد، ابتدا چرخید و رو به قبله ایستاد. بعد به زمین افتاد و به شهادت رسید.
بعد از شهادتش بود که فهمیدیم برادرش هم 9 ماه پیش شهید شده است.
مادرشان همچون کوهی استوار و پر صلابت می گفت: این دو هدیۀ خدا بودند. خداوند خودش داد و خودش هم گرفت.
وصیتنامه
وصیتنامه 1
مپندارید آنان که در راه خدا کشته شده اند مردگانند. بلکه آنان زندگانند و در نزد خدایشان روزی می خورند.
با سلام و درود فراوان به منجی عالم بشریت مهدی موعود که جانها و قلبها و دلها و چشمها همه منتظر وی هستند و با درود و سلام فراوان به قلب تپنده ملت مستضعف جهان یعنی خمینی کبیر که این بزرگترین نعمت الهی است که خداوند به ملت مستضعف جهان نموده است و اوست که راه را برای ظهور منجی عالم بشریت باز نموده. و با درود و سلام فراوان به شهیدان راه حق و حقیقت که پاسدار حرمت خون شهدای صدر اسلامند. و با درود و سلام فراوان به رزمندگانی که سلاح آتش را با یک دست و قرآن محمدی را به دست دیگر گرفته اند و عاشقانه می جنگند و می رزمند و کاخ ستمگران را به کوخ مبدل می سازند. و با درود و سلام فراوان به شما ای پدر و مادر قهرمانم که اینجانب در دانشگاه یعنی در دامن شما پرورش یافته ام. باید شما بر خود ببالید و فخر کنید که همچون فرزندانی تربیت کردید که بتوانند راه شهیدان را ادامه بدهند. اینجانب نصایحی یا چیزی به شما ابراز می دارم که همیشه پیرو خط ولایت فقیه بوده و باشید و در راه اسلام و قرآن جانفشانی نموده و دست از این رهبر و انقلاب برمدارید که می ترسم خدای ناکرده خداوند عذابی بر ما وارد کند که زمین اهل خودش را فرو ببرد.
نصایح من آن نیست که برایم گریه کرده و حجله ببندید. بلکه آن است که جامه سرخ شهادت را پوشیده و سلاح به دست گرفته و آماده کارزار شوید و این همیشه باید در فکرتان باشد که ظلم و ستم باید نابود گردد و ملت محروم و مستضعف جهان که چندین قرن در زیر چکمه های استثمار به سختی نفس می کشیده را باید آزاد کرد و حکومت عدل علی و پرچم لااله الا الله را باید به اهتزاز درآورد و این آیه قرآن را به اثبات برسانید خداوند نوید داد حکومت روزی از آنِ مستضعفان می گردد و این حتما باید بشود و قدس عزیز باید از چنگال صهیونیستها گرفته شود و به دست ملت محروم و مظلوم فلسطین واگذار شود. تا کی باید ملت محروم و مظلوم فلسطین در زیر چکمه های جانیان ازخدابیخبر یعنی صهیونیستها باشند؟ آیا نباید اینان آزاد شوند؟ آیا نباید به ندای آنان پاسخ داد؟ بلی باید آنچنان پاسخی داد که با شعار الله اکبر دیوار صوتی را بشکنیم و تمام کاخهایشان را ویران سازیم.
درضمن پدر و مادر عزیزم از شما می خواهم که اگر چنانچه شهادت، این فیض عظیم، نصیبم گردید، در مصیبت من به همدیگر تبریک گفته و مبادا تسلیت بگویید. به خاطر اینکه من به بالاترین آرزویم رسیدم. اگر می توانید برایم از خدا مغفرت بخواهید و برایم قرآن بخوانید. درضمن من به مدت 4 ماه روزه و نماز قرضی دارم و از شما می خواهم که از مال خودم یک نفر را که به عنوان قرض روزه بگیرید انتخاب کرده و این دین را از گردن من خلع کنید. در ختم من زیاد تشریفاتی عمل نکنید. محل دفن مرا خود پدرم مختار است.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
مورخه 3 بهمن 1361
وصيتنامه 2
بسم الله الرحمن الرحيم
وَما لَكُم لا تُقاتِلونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَالمُستَضعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ
چرا در راه خدا و در راه آن مردم بيچاره از مردها و زنها و بچههاييكه تحت شكنجه قرار گرفتهاند نمىجنگيد…
وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّي لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ يَکُونَ الدِّينُ کُلُّهُ لِلَّهِ
بكشيد كافران را تا بركنده شود ريشه فساد و دين منحصر به دين خدا شود.
در مقياس حقيقت، هيچ قطرهاى در نزد خدا از قطرهاى خونی كه در راه خدا ريخته شود بهتر نيست و من مىخواهم كه با اين قطره خون به عشقم برسم كه خداست. شهيد كسى كه حقيقت و هدف الهى را درك كرد و براى اين حقيقت پايدارى كرد و جان داد. شهادت در راه اسلام، نه مرگى است كه دشمن بر مجاهد تحميل مىكند، بلكه افتخارى است كه وى با تمامى آگاهى و شعور و شناختش به آن دست مىيابد.
ولا تقولوا لمن يقتل فى سبيل الله امواتا بل احياء و لكن لا يشعرون…
به آنها كه در راه خدا كشته مىشوند نگوييد مردگانند، بلكه آنها زندهاند ولى شما درنمىيابيد.
شهادت براى من يك فيض بزرگى بود. من لياقت يك شهيد را نداشتم و اميدوارم آنهاييكه قبل و بعد از من به درجه شهادت نايل آمدهاند ما را در آن دنيا شفاعت نمايند انشاالله.
از قول من به تمام قوم و خويشان خصوصا پدرومادرم و خواهرانم و برادرانم بگويم بعد از مرگم براى من گريه و زارى نكنند. در عوض به همه دوستان و آشنايان با چهرهاى خندان تبريك بگويند و به آنها بگويند جان او هديهاى براى اسلام عزيز و امام امت و امت امام بود. در رابطه با شهادت من و بقيه برادرانم كه اگر لياقت شركت در جبهههاى حق عليه باطل را داشتند خانوادهمان صبر پيشه خود گيرد. صبر نه اينكه در مقابل باطل و ناحق تسليم شدن، بلكه استوارى و ايستادگى در برابر تمام سختيها، در مقابل گرفتاريها، مبارزه سرسخت با مشكلات زندگى، مباره با هواى نفسانى، اجراى دستورات امام امت، مبارزه با منافقين داخلى كه خود نيز يك نوع جبهه داخلى است و طبق فرمايشات قرآن كريم:
وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ
هر جا مشركان را دريافتيد به قتل رسانيد و از شهرهايشان برانيد. چنانكه شما را از وطن آواره كردند و فتنهگرى كه آنان كنند سختتر از جنگ و فسادش بيشتر است.
در رابطه با رزمندگان اسلام بايد بگويم كه هميشه با توكل به خدا و ائمه معصومين و اجراى دستورات رهبر عزيز و عالىقدرمان بر دشمنان بتازيد تا آنها را از صحفه روزگار برداريد. هيچوقت بر پيروزيهايتان مغرور نشويد چون در مرحله اول اين شما نيستيد كه مىجنگيد. اين شما نيستيد كه شليك مىكنيد، بلكه طبق آيه قرآن مجيد: وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللّهَ رَمی. شما بايد مجاهد فى سبيل الله باشيد. آن كسى كه جهاد كند تا کَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا تا اينكه اراده خدا بالا بيايد و حاكم بر ارادهها شود. اين همان راه خداست.
خدايا من كه حسين وار زندگى نكردم كه حسينوار شهيد شوم. خدايا مرا جزو راه او قرار ده.
خداحافظ
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار
براى من دو ماه روزه بخريد. به اميد زيارت كربلاى حسينى و به اميد آزادی قدس عزيز
به اميد پيروزى رزمندگان اسلام عليه كفر جهانى
12 فروردین 1365