قد بلند دردسرساز
خاطره برادر شهرام بکان
درباره شهیدان محرمعلی نجفی پور و حسین ظهوریان
برای عملیات کربلای ۲ در منطقه عملیاتی حاج عمران، همراه دیگر نیروهای گردان حضرت علی اکبر علیه السلام، حاضر و آماده به خدمت بودیم که اطلاع دادند: “گردان وارد عمل نمی شود و رزمندگان باید کنار جاده، برای خود چاله ای به عنوان سنگر انفرادی حفر کنند که از ترکش و بمباران هوایی در امان بمانند.”
من و تعدادی از بچه ها در کنار جاده سنگری موقت حفر کردیم و مشغول استراحت بودیم که ناگهان تعدای سنگ از ارتفاع وارد سنگرهای ما شد!
رو به ارتفاع حرکت کردیم که ببینیم قضیه از چه قرار بوده؟…
دیدیم پای یک رزمنده از سنگر بیرون مانده. او در حال خواب غلتیده و سنگها را به پایین سرازیر کرده. کمی جلوتر رفتیم… کسی نبود جز محرمعلی نجفی پور او یکی از همرزمانمان بود که قد بسیار بلندی در حدود ۲ متر داشت.
نجفی با لبی خندان اما شرمسار رو به ما کرد و گفت: “بابا قد من بلنده، پدرم در اومد. هر چی کندم، دیدم تو چاله جا نمیشم. با خودم گفتم سر و صورتم توی چاله باشه و پام بیرون، که اگه ترکش خورد، خیلی مشکلی پیش نیاد.”
خنده مان گرفته بود…
***
چند لحظه بعد؛ سر و صدای بچه ها بلند شد.
پرسیدیم: چی شده؟
گفتند: یک کامیون با سرعت زیادی در حال حرکت بوده که از روی پای حسین ظهوریان رد شده! پای حسین هم مثل پای نجفی بیرون از سنگر بوده که البته به خیر گذشت و فقط کوفتگی مختصری ایجاد شد.
“محرمعلی نجفی پور” و “حسین ظهوریان” بعدها هر دو به خیل شهدا پیوستند…