به اندازۀ آن شب تاریک که دنبالت گشتم، دوستت دارم
مرحوم حاج حسن ابراهیمی (مداح گردان)
به روایتِ برادر “محمد عیوض زاده”
سابقه دوستی مان برمی گردد به سالهای دور؛ زمانی که من و او هر دو در تیپ ۶۳ خاتم الانبیاء(ص) بودیم.
یادم می آید که یکبار در سال 1365 مجروح شدم و منتقلم کردند به بیمارستان طالقانی در آبادان.
وقتی خبردار شده بود، شبانه سوار بر کامیون بدون چراغ شده بود و خودش را از اهواز رسانده بود آبادان. مرام و معرفتش بی نظیر بود.
هروقت می خواست عمق محبتش را در قالب کلمات بگنجاند، می گفت: محمد، به اندازۀ آن شب تاریک آبادان که دنبالت گشتم دوستت دارم.
بعد هم که برای معالجه منتقل شدم به تهران، هروقت برای مرخصی می آمد، سر می زد و مرا برای درمان، به بیمارستان می برد.
و این دوستی، ادامه دار شد… حتی سالهایی که از هم دور افتادیم و من در خارج از کشور اقامت داشتم.
هر وقت که در ایران بودم، به هیئت محلشان در میدان قیام (خندق آباد) می رفتم و روحم را با نوای گرم حاج حسن جلا می دادم.
بواسطه او با بچه های با صفای بسیج مسجد خندق آباد از جمله شهید حجت عراقی و شهید آل آقا هم آشنا شدم و این از برکات رفاقت با آن مرد نازنین بود.
خاطرات و محبت های حاج حسن ابراهیمی هنوز هم در دلم زنده است
اینک بعد از گذشت یکسال، هنوز باور فراقش برایم سخت است.
هنوز آخرین پیامهایی که با هم رد و بدل کردیم را به عنوان یادگار نگه می دارم و ناباورانه کلماتش را می خوانم و صدایش را گوش می کنم.
امیدوارم در کنار دوستان شهید، بر سر سفره با برکت چهارده معصوم علیهم السلام میهمان و با اولیاء الهی محشور باشد…
بسیار جذاب و عالی و آرزومندم این شهید و تمامی شهدا ما رو شفاعت کنن، الهی امین
روح برادر عزیزم حاج حسن ابراهیمی مداح بااخلاص مکتب اهل بیت شاد