پهلوانمرد
شهید علی قربانی
به روایتِ حاج عظیم منصوری
پایگاه قدس ورامین؛ اولین پایگاه شهرستان بود و همچنین اولین جایی که من با بزرگمردانی چون شهید علی قربانی آشنا شدم.
او از نوجوانان فعال پایگاه بود. بسیار پر کار و پرتلاش بود.
آن زمان، ساختمان پایگاه؛ خِشتی بود و قسمتی از آن، در حال فرو ریختن بود؛ همه نگران تخریب آن بودند ولی در عین حال، بودجه ای برای ساخت و ساز وجود نداشت.
یک شب، شهید علی قربانی و مرحوم علی نیاکان (که حقیقتا مثل دو برادر بودند) تصمیم گرفتند دیوار گِلی را بریزند! آنها برخلاف نظر فرمانده پایگاه، رفتند و با پا، دیوار را هُل دادند. وقتی که دیوار ریخت، گفتند: حالا بسازید!…
بعد دو تایی در کنار دوستانی که مسلط به بنایی بودند، ایستادند و مثل یک کارگر، کار کردند و زحمت کشیدند تا ساختمانی جدید و محکم را بنا نهادند.
حالا هم برادرزاده های شهید قربانی، چراغ این پایگاه را روشن نگه داشته اند. آنها راه عموی شهیدشان را ادامه دادند و همچنان در جهت جذب جوانان و نوجوانان، می کوشند.
-
خاک کردن حریف
شهید علی قربانی؛ ورزشکار هم بود و کشتی می گرفت.
گاهی همراهش به سالن می رفتم تا کشتی گرفتنش را تماشا کنم. اساتید این رشته، خیلی روی او حساب می کردند. از مرحوم احمد امینی شنیدم که درباره علی قربانی می گفت: او بسیار مستعد است و اگر مربی خوبی داشته باشد، حتما می تواند در خارج از آسیا هم مقام کسب کند.
اما اولویت علی، چیز دیگری بود…
با شروع جنگ، او حریف روی تشک را رها کرد و رفت تا حریف اصلی را خاک کند…
-
پهلوان واقعی
او یک پهلوان واقعی بود و تا می توانست به ضعفا و فقرا خدمت می کرد.
علی یک موتور داشت که دائم با آن این طرف و آن طرف می رفت. برایمان سؤال شده بود که او کجا می رود و چه کار می کند؟… تا آنکه فهمیدیم با موتورش می رود به محله های فقیرنشین و به خانواده های بی بضاعت کمک می کند. او از طرق مختلف، آنها را شناسایی می کرد و در حد توانش، به آنها رسیدگی می کرد. کمک هایش هم مقطعی نبود، بلکه به صورت متناوب این کار را انجام می داد.
برای علی، هموطن و مهاجر، فرقی نداشت. او همانقدر که به همشهریان فقیرش کمک می کرد، به افاغنۀ مستحق نیز توجه داشت و به آنها هم می رسید.
-
میروم دعوا!
علی همچنین از روحیه ای بشاش برخوردار بود و سعی می کرد با حرف ها و کارهایش، به دیگران هم روحیه بدهد.
مثلا عملیات خیبر که در پیش بود، می پرسیدیم: علی کجا داری می ری؟
می گفت: هیچی! سر مرز دعوا شده. داریم می ریم دعوا!
او در جبهه هم فعال بود و هر کاری می توانست می کرد؛ از نبرد شجاعانه تا تهیه آب و غذا و …
همیشه در کارها پیشقدم بود.
خلوص نیتی داشت که قابل وصف نیست.
-
آقای شهدا
شهید علی قربانی؛ اگرچه سادات نبود و نمی توان گفت سیدالشهدای ورامین بود، اما به جرأت می توان گفت که آقای شهیدان ورامین بود… اگرچه همۀ شهدا دارای مقام و منزلت بالایی هستند، اما اگر بخواهیم از شهدای پایگاه قدس ورامین، 4 شهید نمونه انتخاب کنیم، قطعا یکی از آنها شهید علی قربانی است.
او همیشه میگفت: من بالأخره باید بپیوندم به شهدا.
و بالأخره پذیرفته شد و به رفقای شهیدش پیوست…