املای نادرست – زندگیِ درست
شهید علی قربانی
به روایت برادر شهید
علی دانش آموز دوره راهنمایی بود که جنگ شد.
جنگ که شروع شد، رگ غیرت علی هم برآمد. نتوانست برود بنشیند پشت میز و نیمکت و تاریخ بخواند. رفت که تاریخ را بسازد، آنگونه که شایسته ی ایران و ایرانی است.
نتوانست درست درس بخواند… نامه هایش غلط املایی داشت اما او راه درست زندگی را انتخاب کرده بود.
خط علی بد بود؛ اما راه علی خوب بود…
نوجوان 17 ساله، جنگ را در کوچه پس کوچه های خرمشهر شروع کرد.
مدتی به لشکر 27 محمدرسول الله و بعد از آن هم به لشکر 10 سیدالشهدا رفت.
او در لشکر 10، ابتدا در گردان حضرت علی اصغر بود و سپس به گردان حضرت علی اکبر رفت. انگار قسمت آن بود که علی اکبروار بجنگد و همچون ارباب جوانش، در اوج جوانی به مقامی که لایقش بود برسد.
علی دو بار وصیتنامه نوشت: یکبار سال 61 و دیگر بار، سال 64.
از همان اول هم آشکارا می دانست که پایان راهش به شهادت ختم می شود.