خدا صابران را دوست دارد
شهید محمدباقر مجرم
به روایتِ اکبر نریمانی
محمدباقر تک فرزند یک خانواده ثروتمند بود.
او دانشجو بود، یک دانشجوی روشنفکر!
می خواست برود جبهه، اما اجازه نمی دادند! می گفتند: تو طرفدار مجاهدین خلق هستی!
اینطور نبود.
او فقط دیر همه چیز را قبول می کرد. با استدلال می پذیرفت، نه از روی احساسات.
حالا با یقین قلبی جذب بسیج و شهدا شده بود، اما آنهایی که متصدی امر بودند، هنوز شک داشتند!…
بالاخره بعد از چند سال، به او اجازه حضور در جبهه را دادند
***
و حالا نوبت خدا بود که این زمان انتظار را جبران کند…
محمدباقر هنوز پا در منطقه نگذاشته بود که خدا او را پذیرفت!
او بعد از چندین بار حضور در منطقه کردستان و اسکان در سقز، این بار راهی مناطق جنوب شد.
او و سایر نیروهای تازه نفس، در نیمه شب نوزدهم خرداد 1367 با اتوبوس عازم منطقه ماووت بودند تا با نیروهای قبلی جایگزین شوند که اتوبوسشان مورد اصابت موشک قرار گرفت و به شهادت رسیدند…
***
هرکسی که او را می شناخت و در جریان صبر طولانی اش بود، دلش سوخت…
اما محمدباقر به آنچه لایقش بود رسید.
با تشکر از مطالب شما
اینکه شهید محمد باقر مجرم عازم خرمشهر شد و در پادگان دوکوهه بود اشتباه است. ایشان برای چندمین بار در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۳۶۷ به منطقه کردستان اعزام و در پادگان سقز اسکان داشتند تا اینکه در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۳۶۷ در پاسی از نیمه های شب گذشته در عملیات جابجایی نیرو های تازه نفس در منطقه ماووت عراق به درجه رفیع شهادت نایل شدند.