راهنمایی در خواب
خاطره برادر محمود روشن ماسوله (نویسنده کتاب اعزامی از شهر ری)
درباره شهید جواد رهبر دهقان و شهید محسن ایوبی
چند ماه بعد از شهادت شهید جواد رهبر دهقان، محسن ایوبی حرفهای مهمی به من زد که هرگز فراموش نمیکنم. محسن گفت: «بعد از عملیات کربلای پنج، خواب شهید جواد رهبر دهقان رو دیدم.[۱] از دیدنش خیلی خوشحال شدم. ازش پرسیدم چرا همۀ بچهها تو عملیات شهید شدن ولی من شهید نشدم. جواد به من گفت که تو توی لیست شهدا بودی، ولی به خاطر کاری که کردی از لیست خط خوردی. من هرچی به جواد التماس کردم جواد به من نگفت اون کاری که مانع شهادت من شد چه کاری بود. جواد به من گفت من به تو نمیگم، بلکه خودت باید فکر کنی و اون رو بفهمی. بعد از خواب بیدار شدم.»
من از محسن پرسیدم: «فهمیدی اون کاری که شهید جواد رهبر دهقان تو خواب بهت گفته بود و مانع شهادت تو تو عملیات کربلای پنج شده بود، چه کاری بود؟»
محسن پاسخ داد: «اول هرچی فکر کردم نفهمیدم، ولی وقتی رفتم وضو گرفتم و نماز خوندم و از خدا خواستم که من و ذهنم رو یاری کنه، بالاخره فهمیدم چه کاری باعث تأخیر شهادت من شده.»
از محسن پرسیدم: «چه کاری بود که مانع شهادت تو شد؟»
محسن جواب داد: «نمیتونم بگم، ولی با جدیت درصدد رفع اون نقیصه هستم.»
آن روز محسن به من نگفت که آن موضوع چه بود. من هم اصرار نکردم. ولی یقین دارم آن کار در حد یک نقیصۀ کوچک و شاید مانند عرفا، یک تَرک اُولی بود[۲] که محسن را میرنجاند. شاید نقیصهای که محسن میگفت، در درون همۀ ما باشد، ولی ما حتی متوجه آن نباشیم تا چه رسد به اینکه به فکر رفع آن نقیصه باشیم. اما برای شهادت، باید کوچکترین موانع را از پیش رو برداشت. وگرنه محسن ایوبی آنقدر بچۀ خوب و دوستداشتنیای بود و رفتار مؤدبانه و باصفایی داشت که هیچکس نه بدی از او دیده بود و نه کوتاهی.
محسن ایوبی با قاطعیت میگفت: «من طالب شهادت هستم. اگه جنگ هم تموم بشه، میرم لبنان تا بجنگم و شهید بشم. من از خدا خواستم با شهادت از این دنیا برم. من میخوام برم پیش بچهها و دوستان شهیدم.»
محسن پافشاری در شهادت داشت. به او گفتم: «محسن، ممکنه مجروح و قطع نخاع بشی. تو جنگ هر اتفاقی ممکنه برای یه رزمنده بیفته. قطع نخاع خیلی سخته. شاید شهید نشی و مجروح یا اسیر بشی. چرا اینقدر قاطعانه میگی شهید میشم؟ یا فقط طالب شهادتم؟»
محسن گفت: «من آمادگی همهچیز رو دارم، مجروحیت یا اسارت. ولی از خدا شهادت خواستم. شاید کسانی باشن که اگه اسیر و مجروح شدن و شهید نشدن، آمادگیِ این رو داشته باشن که بعد از جنگ تو این دنیا بمونن و زندگی کنن، ولی من آمادگی ندارم. اومدم که تو جنگ شهید بشم. هر کس که میگه آقا نگو اومدم شهید شم، بگو اومدم اسلام سرافراز بشه، بگو اومدم به تکلیف عمل کنم درسته. من هم برای نصرت اسلام به جبهه اومدم، ولی مگه ایرادی داره که طالب شهادت باشم؟ مگه امام حسین(ع) شهادت رو افتخار نمیدونست؟»
صحبتهای محسن برایم خیلی جالب بود؛ آنقدر جالب که در ذهنم ماند.
[۱]. بچهها به شهید جواد رهبر دهقان ارادت خاصی داشتند. [۲]. تَرک اُولی (با تلفظ او ـ لا) یعنی انجام دادن کار خوب از میان دو کار که یکی خوب و دیگری خوبتر است؛ یعنی انسان میان دو کار که یکی خوب است و دیگری خوبتر، کار خوب را انتخاب کند و انجام دهد.
منبع: صفحه ۳۸۰ و ۳۸۱ و ۳۸۲ کتاب اعزامی از شهرری.
متن روان و خوبیست چگونه میتوان کتاب را تهیه کرد؟؟
با سلام
شما می توانید از طریق لینک هایی که در مطلب کتاب شهدای گردان در سایت قرار داده شده، برای خرید کتاب، اقدام نمایید
کاش برادر جواد به خواب ما هم میومد ما را هم رهنمای میکرد
روح مطهر شهید جواد رهبردهقان و شهید محسن ایوبی و تمامی شهدای گردان پرافتخار علیکبر شاد
با سلام خومت خادمان عزیز و زحمتکش.پیشنهاد میشود برای شهیدبزرگوارمحسن ایوبی نیز یادواره ای برگزارنماید انشالله با شهدامحشورشوید
من منتظر بودم فیلمم دانلود شه خیلی خیلی تصادفی به سایت شما رسیدم فکر نمیکردم یه روزی به جز فیکشن قرار چیز دیگه ای هم بخونم
اما اعتراف میکنم مجذوب شهید رهبر دهقان شدم
مرسی 😻