با ما در ارتباط باشید : 09199726467

خبر

یک روز سرد – یک خانۀ گرم

29 آبان 1400

دیدار با مادر شهید امیر علی زاده

در بعدازظهر یک روز سرد پاییزی، مهمان خانۀ گرم مادر شهید علیزاده شدیم. مادری؛ خوشرو و مهربان، درست مثل خودِ امیر.

با مقایسۀ عکس امیر و مادرش، شباهت مادر و پسر؛ دستمان آمد و با نشستن پای صحبت های شیرین مادر، دستگیرمان شد که پسر؛ خَلقا و خُلقا به مادر شبیه است: هر دو مهربان و خوشرو و سرزنده.

حالا دیگر مادر، به تنهایی روزگار می گذراند. خواهر و برادرهای امیر، رفته اند سر خانه و زندگیشان. پدر امیر هم چند سالی است که مهمان پسر شده. همدم مادر؛ عکسهای پسر است که هر طرف از خانه را زینت بخشیده اند.

مادر یکی یکی عکس ها را می آورد که نشانمان دهد و هر بار قربان صدقۀ پسرش می رود. از قد و بالای پسر می گوید، از روی چون ماهش و اخلاق نابش.

مادر می گوید نوه ها هوایش را دارند، به نوبت می آیند پیشش و تنهایش نمی گذارند. ادامه می دهد: امیر هم اگر بود، حتما حالا بچه هایش دور و برم بودند.

این را که می گوید، چشمهایش خیس می شود اما می گوید: “او برای این دنیا نبود. خوش به حالش که رفت و خوش به حالم که چنین سعادتی نصیبم شد.”

مادر از آخرین دیدار می گوید. از حس مادرانه ای که به او می گفت: “خوب قد و بالای پسرت را تماشا کن که این، آخرین بار است!”

***

مادر می گوید: فردا عازم مشهد مقدسم.

قول می دهد در حرم امام رئوف، یادمان کند و دعاگویمان باشد.

و چه سعادتی بالاتر از این؟…

مدیونیم… هم به آن پسرها… هم به این مادرها… ما همۀ امنیت و آرامشمان را مدیون امیر و مادرش هستیم… مدیون شهدا و مادرانشان…

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کاربران ناشناس
کاربران ناشناس
3 سال قبل

ممنون از شما مسوولین سایت گردان علی اکبرع
ممنون که سراغ پدر ومادر گرامی شهدا می روید و خاطرات نورانی شهدا را به اشتراک می گذاریدسلام ما کوچکترها که زمان جنگ نبودیم را هم به پدر ومادر شهدا برسانید و بگویید ماهم زیارت عاشورا و خیلی از نمازهای مستحبی مان را با یاد بچه های اونا می خوانیم و اشک می ریزیم برای ماهم دعاکنند

همچنین ببینید
بستن