پیغامی برای فرمانده!
خاطره رضا تقیزاده
از مرحوم حسن ابراهیمی
اولین بار که “حسن ابراهیمی” را دیدم، در حسینۀ گردان بود؛
نماز مغرب و عشایش را خواند و بعد از سجده ها و گریه های عاشقانه اش با خدا، با لبخندی ملیح و زیبا، به سمت من آمد…
گفت: “من یک پیغام مهم و فوری برای “حمید آقا” * دارم! لطف کن و آن را فوری به ایشان برسان”
همین که خواستم بپرسم پیغامتان چیست؟، با دو دستش، صورتم را گرفت، بوسه ای محکم بر پیشانی ام نشاند و با همان لبخند زیبا گفت: برو و این پیغام مرا بدون کم و کاست به فرمانده برسان…
حسن جان، عزیزم….
عشق و محبت؛ تنها مطاعی است که نه کهنه و مندرس میشود، و نه بنجل و تقلبی دارد… و عجیب آنکه هر چه از مدت و زمانش میگذرد اصالتش بیشتر میگردد… و به دنبال همین عشق و محبت پاک است که با شنیدن خبر آسمانی شدنت، پس از خبر پرواز عدنان عزیز، مانده ام چگونه این خبر تلخ را به فرمانده برسانم؟…
* سردار حمید تقی زاده؛ فرمانده گردان حضرت علی اکبر و برادر حاج رضا تقی زاده است.
روحشان در کنار اربابشان شاد
سلام بر رزمندگان ثابت قدم بر ارزش های شهداء و دفاع مقدس، که به خاطر آن ارزش ها همه چیز مان را فدا کردیم، همرزمان ارزشی ما روزها غمباری در پیش در داریم عزیزانی که عاشق اهلبیت بودند، عاشق شهادت بودند، در این روزهای غمبارمظلومانه و غریبانه به سفر ابدی می روند، مصیبت در گذشت همه همرزمان عزیزمان به خصوص برادر عزیزم حاج حسن ابراهیمی را به ارادتمندان ایشان و خانواده محترم و دلسوخته اش تسلیت عرض می کنم.
محل و زمان تصویر که به قلم خود زنده یاد حاج حسن در پشت تصویر مرقوم شده.