با ما در ارتباط باشید : 09199726467

شهدا

شهید سید قاسم جلیلی


شناسه


نام: سید قاسم

نام خانوادگی: جلیلی

نام پدر: سید عباس

ولادت: 18 شهریور 1347

سن: 20 سال

تاریخ شهادت: 3 مرداد 1367

محل شهادت: شلمچه – جاده رضوی

عملیات: دفاع سراسری

یگان: لشکر 10 سیدالشهدا – گردان علی اکبر

 


خاطرات


  • اکبر نعیمی (همرزم شهید):

در عملیات، وقتی خمپاره آمد، خیز رفتیم… بعد گفتند: “حرکت می کنیم”.

برگشتم به سید قاسم جلیلی که پشت سرم بود، گفتم: “سید بریم”

دیدم غرق خون است… سید رفته بود!…

 

  • مسعود سرابادانی (همرزم شهید):
دستنوشته شهید سید قاسم جلیلی برای همرزم خود؛ مسعود سرآبادانی

یادگار گذاشتی که ” مسعود جان چیزی نداشتم برایت بنویسم”.

همینطور است؛ برای چشمان زیبا، نافذ و بصیر تو چیزی برای نوشتن یا گفتن باقی نمانده است. تنها باید نظاره کنی. نظاره کنی  بی کرانگی وجود لایتناهی سیدالشهداء علیه السلام و یاران آخر الزمانی ایشان را.

اما سید قاسم عزیز

در همین اقرار به “چیزی نداشتن” خیلی چیزها نوشتی و دنیایی از معرفت را به نمایش گذاشتی. با صفا بودنت را، مهربانی و صمیمیتت را، سادگیت را، وشاید از همه مهمتر بی ادعا بودنت را…

سید جان چه یادگار خوبی از خودت برایمان بجا گذاشتی. مگر نه این که برای رسیدن به کربلا هر چه بی چیز تر و فقیر تر پسندیده تر…

و تو ای شهید چه زیبا این نیاز به ساحت حضرت عشق علیه السلام را یادآور شدی.

سیدقاسم جلیلی جلیل القدر

هنوز آخرین سوال تو پشت تویوتا در مسیر رسیدن به نقطه رهایی برای عملیات غدیر نزدیک جاده رضوی  در منطقه عمومی شلمچه در گوشم زنگ می زند.

خوب یادم هست چگونه چشم در چشمم خیره شدی و بعد از مکثی قابل تامل با لهجه شیرین ترکی آن سوال اساسی را پرسیدی. چشمان روشنت زیر نور منوری که در بالای ستو ن تویوتاهای رهسپار به سمت پیشانی جنگی روشن شد، بیشتر درخشید وقتی بی مقدمه و یکهویی پرسیدی : ” دوست داری شهید شی؟” و من چقدر بد پاسخ تو را دادم. از تقدیر صحبت کردم و از وظیفه و خدمت کردن و موهوماتی از این دست. تو اما بدون این که کلامی صحبت کنی به همراه سوالت تنها با نگاه پاسخ روشن و کوتاه و یک کلمه ای خودت به این سوال را به قلب من منتقل نمودی: “بله”؛ سید جان چه زود با شهادتت شاهد اجابت خواسته ات برای رفتن شدی، حتی پیش از شروع شدن درگیری در بامداد روز سوم مرداد ماه سال شصت و هفت با انفجار خمپاره ای در نزدیکی ستون بچه های گروهان نصر، درست در روز عید قربان .

سید قاسم جان

به قدرت یداللهی جدت حضرت امیرالمومنین علی ابن ابی طالب علیهما السلام و حرمت شفاعت جده ات بی بی دوعالم، حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها دستی بر آر و این قبرستان نشین عادات سخیف را بربکش …

صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین

مسعود سرابادانی – شهید سید قاسم جلیلی

 


تصاویر


مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کاربران ناشناس
کاربران ناشناس
5 سال قبل

شهدا شمع محفل دوستانند.
یادش گرامی وراهش پر رهرو باد.
بهزاد .م. د

بهزاد .م. د
بهزاد .م. د
2 سال قبل

سلام سید بزرگوار.یادم نمی‌رود شب عملیات غدیر قبل از حرکت گردان به سمت خط کنار تانکر آب هنگام پر کردن قمقمه هایمان در تاریکی شب زمانی که به همدیگر رسیدیم گفتی بهزاد جان حالم کن.

سید جان تو مارا حلال کن چرا که تو زنده ای و ما مرده…

بهار
بهار
2 سال قبل

ایشون عموی منه. مادر بزرگ و بابابزرگم مردن 😢😢شاید باور نکنین ولی من عکساشو دارم مادر بزرگم عاشقش بود ولی من فقط می دونم. بابام تا بحال ندیدتش. خوش بحال عمو قاسم الان پیش عزیز و حاج باباست. من بهار سادات جلیلی برادر زاده قاسم جلیلی و اسم پدرم مهدی جلیلی است❤️❤️❤️😍😍😍

همچنین ببینید
بستن