یادها
چشم های منتظر
خاطره مجید رضاییان
هفدهم فروردین 1366 بود؛ یک روز قبل از عملیات کربلای 8؛
رفته بودیم توی دژ و در سنگرهای حفره روباهی بودیم؛ سنگر بتونی کوچکی که دو نفر به سختی می توانستند داخل آن بنشینند.
بچه های دسته 2 داشتند آن را تمیز می کردند بروند داخلش که به مشتی استخوان رسیدند!
استخوانها مربوط به دو شهید از عملیات قبل بود.
آنها را به عقب منتقل کردند و به این ترتیب، دو خانواده از چشم انتظاری درآمدند…