با ما در ارتباط باشید : 09199726467

یادها

وقت اذان صبح…

شهید علی قربانی

به روایت خواهر بزرگ شهید

 

خواهر شهید علی قربانی
  • وقت اذان صبح…

مادرمان 5 فرزند داشت، اما علی را طور دیگری دوست داشت. گاهی به شوخی می‌پرسیدیم: چرا علی را انقدر دوست داری؟

مادر می‌گفت: علی را خیلی راحت زایمان کردم. وقت اذان صبح بود، پدرتان خواست برود دنبال قابله، که علی به دنیا آمد! اصلا اذیت نشدم.

علی هم عاشق مادر بود. شبها طوری می‌خوابید که صورتش کف پای مادر قرار بگیرد.

به عشق مادر و علی، حسادت‌‌ نمی‌کردیم…

ما خودمان هم او را طور دیگری دوست داشتیم…

می فهمیدیم با ما فرق دارد.

علی؛ چیز دیگری بود…

 

 

  • آماده باش!

وقت خداحافظی، وقتی که مادر می‌بوسیدش، علی می‌گفت: مامان، آمادگی داشته باش! داری جای تیر را می‌بوسی!

اشک در چشمان مادر جمع می‌شد…

هر بار که علی عازم جبهه بود، مادر آنقدر جلوی در می‌ایستاد و نگاهش می‌کرد تا او برسد سر کوچه.

با خود می‌گفت: شاید دیگر نبینمش…

خودش را برای شهادت پسرش آماده کرده بود.

بعد از شهادت علی، مادر با بغل کردن مزارش آرام می‌گرفت…

 

 

  • من هستم!

مادرمان اواخر عمرش چند سالی بیمار شده بود.

یکبار که قرار بود در خانه‌‌اش مراسم روضه برگزار شود، خیلی نگران بود. می‌ترسید با حال جسمی نامساعدش، نتواند خوب از عهدۀ پذیرایی برآید.

شب در خواب، علی را دید که آمده و کارها را انجام می‌دهد.

علی در خواب، بشقاب ها را چیده بود، چاقو و چنگال ها را آماده کرده بود و میوه ها را هم شسته بود. بعد هم پرسیده بود: خب مادر! دیگر کاری نداری؟…

مادر می‌گفت: صبح که بیدار شدم، خیالم راحت بود و حالم خوب. کارها خیلی خوب پیش رفت و مجلس روضه برگزار شد.

مادر شهید علی قربانی
مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کمیل
کمیل
3 سال قبل

بر قامت مادر شهیدان صلوات . شادی روح مادر و برادر شهید قربانی فاتحه ای هدیه بفرمایید .

پروانه
پروانه
3 سال قبل

روح تمام ام البنین های سرزمینم شاد🌷
ان شاءالله با حضرت زهرا سلام الله علیها محشور باشند
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

همچنین ببینید
بستن