مصاحبه با جانباز علیرضا نوروزی
مصاحبه مجازی با استاد جانباز علیرضا نوروزی
با اهداءِ سلام خدمت دلاورمردانِ لحظههای سختِ مرد آزمای
۱- قبل از حضور در جبهه به چه کاری مشغول بودهاید؟
من هم مانند بسیاری از رزمندگان، در حالِ تحصیل و پشتِ میزِ دانش آموزی بودم و در حالی که فقط راه مدرسه و خانه را بلد بودم و اگر یکی دو خیابان آنطرف تر رهایم میکردند گم میشدم، مثل شیر، سر از جبهه و جنگ درآوردم.
کلاس سوم راهنمایی بودم که عازم جبهه شدم.
۲- اولین اعزامِ شما از کدام شهر، پایگاه و منطقه (سپاه یا بسیج) صورت گرفته است؟
زمستان 1363 به عنوانِ بسیجی از سپاهِ رباطکریم (یا به قول شهید محمدجعفر زارع «روباهکریم»🤣) به سپاه ناحیه کرج معرفی و جهتِ آموزش به پادگان امام حسین(ع) تقسیم شدم.
پس از آموزش، ۲۲ بهمن ۶۳ به سقز اعزام و در محورِ شهید اکبری (سقز-بانه) مشغول خدمت شدم. همانجا بود که آشنایی مختصری با بیسیمِ prc 77 پیدا کردم.
۳- اعزامهای شما در چه تاریخی و به کدام لشکر و منطقه عملیاتی بوده است؟
سال ۶۳ به کردستان اعزام شدم و سپس در سال ۶۵ به جبهههای جنوب و لشکر ۱۰ حضرت سیدالشهدا(ع) و گردان حضرتِ علی اکبر(ع) رفتم.
آن زمان محل استقرار گردان در روبروی دوکوهه بود که فرمانده گردان حاج حمید آقای تقی زاده برایمان صحبت کرد و بعد از آن، فرمی در اختیارِ نیروهای جدید قرار داده شد تا در آن اطلاعات و تواناییهایشان را برای مسئولین گردان بنویسند.
سپس به گروهان فجر معرفی شدم که فرماندهی آن بر عهده سید رسول جانِ اعتصامی بود. چند روزی هم میهمان گروهان فجر بودم که نازنین مردِ مخابرات و گردان؛ حاج اکبر آقای اسماعیلی به همراه شهید اسکندری آمدند و مرا به مخابراتِ گردان منتقل کردند.
لشکر جهتِ آمادگی جسمی و ذهنی نیروهای خود برای شرکت و انجام عملیات، به قلاجه تغییر موقعیت داد.
یادم میآید که برای نقل مکان، سوارِ یک مینی بوس شده بودیم. راننده مینی بوس، انگار که شش ماهه به دنیا آمده بود و با سرعتِ بسیار بالا به سمتِ ایلام و نهایتاً اسلام آباد غرب حرکت میکرد.
در طولِ مسیر، درست در لبۀ پرتگاهِ گردنههای قلاجه، ماشینمان پنچر شد و تنها به کمکِ امدادهای غیبی بود که راننده توانست ماشین را کنترل کند.
بعدا خبردار شدیم که آن رانندۀ عجول و بیفکر، در راهِ برگشت همان مسیر، با همان شتابِ بیمورد، به تَهِ دره سقوط کرد!…
روحش شاد!
۴- اولین رسته عملیاتی شما در آن دوران چه بود؟
رسته من تک تیرانداز بود، امّا با توجه به ذکر آشنایی مختصرم با بیسیم در فرمی که در بدوِ ورود به گردان پُر کرده بودم، به عزیزان مخابرات پیوستم.
۵- لشکر و گردانهایی که در آن افتخار حضور داشته اید را نام ببرید.
لشکر ۱۰ – گردان حضرت علی اکبر (ع)
۷- در چه عملیاتها و با چه رسته و مسئولیتی حضور داشته اید؟
عملیاتهای کربلای 1، کربلای ۴، کربلای ۵ و بیت المقدس ۲ به عنوانِ بیسیمچی در خدمت گردان بودم.
۸- با کدامیک از فرماندهانِ دلاور به عنوان بیسیمچی همراه بوده اید؟
در عملیات کربلای 1؛ به همراهِ آقای ناصر دوستی، بیسیمچیِ سردارِ شهید علیرضا آملی بودیم.
در عملیات کربلای ۴؛ بیسیمچی عزیزِ دلِ گردان؛ سردار جانباز مصطفی بابایی بودم. در آن عملیات من مشکل کمردرد داشتم و برای درمان، مرخصی گرفتم و به تهران آمدم. دکتر ۳ هفته استراحت مطلق داد که فکر میکنم عملیات کربلای ۵ با فاصله یک هفته ای و با غافلگیری کامل دشمن آغاز شد. من هم استراحتم را به دو هفته ختم کردم و از پادگان حضرت ولی عصر(عج) با گردان حضرت زینب(س) به اهواز رفتم و نهایتاً در جزیره مجنون به گردان علی اکبر(ع) ملحق شدم.
۹- در کدام عملیاتها مجروح یا به درجه ی جانبازی نایل شده اید؟
در مرحله تکمیلی عملیات کربلای ۵ بر اثر اصابت ترکش خمپاره ۶۰ از ناحیه ساعد دست راست قطع عضو شدم.
روز ۱۳ اسفند ۶۵ فرمانده دلاور گردان برادر حاج حمید تقی زاده مجروح شدند و فردای آن روز هم که ۱۴ اسفند بود دست راست بنده تقدیم به مملکت، مردم و آرمانهای انقلاب گردید که امیدوارم توشه ای باشد برای آخرتم.
۱۰- در چه سالی ازدواج کرده اید و ثمره این پیوندِ مقدس چند فرزندِ پسر و دختر است؟
در اولین روز از آخرین ماه پاییز 1369 ازدواج کردم که حاصل آن؛ یک فرزندِ پسر به نام علی (پوریا) است که دارای کاردانی زبان اسپانیولی و فارغ التحصیل مترجمی زبان انگلیسی است.
فرزند دومم؛ دختری است به نامِ محیا که لیسانس گرافیک با گرایش عکاسی دارد.
از این بابت که پسر و دختر سالمی هستند، خدا را بینهایت شاکرم.
۱۱- در حال حاضر به چه شغلی مشغول هستید؟ آیا بازنشسته شده اید؟ اگر چنانچه بعد از بازنشستگی در جایی اشتغال دارید بفرمایید.
در حالِ حاضر در انجمن خوشنویسان و مراکز فرهنگی و هنری به امرِ آموزشِ این هنر ارزشمند و قدسی مشغول میباشم.
بازنشسته آموزش و پرورش هستم و در مدت خدمت، در ۳ مقطع: ابتدایی، راهنمایی و متوسطه (دختران و پسران) تدریس داشتهام.
۱۲- در دوران دفاعِ مقدس کدامیک از مراسمهای گردان برایتان جالبتر بوده است؟
هر کدام از برنامهها برای من از جایگاه ویژه ای برخوردار بودند. واقعا نمیتوانم امتیازی نسبت به برنامهها قائل شوم. همه عالی بودند.
۱۴- لطفا از جالبترین، خنده دارترین و معنویترین خاطراتِ خود را به صورت خلاصه بیان کنید.
لینک خاطرات منتشر شدۀ جانباز علیرضا نوروزی در سایت گردان علی اکبر(ع):
۱۵- لطفا از توصیههای اخلاقی، معنوی، تربیتی و…. برای بهرهمندی دوستانِ همرزمِ خود بفرمایید.
توصیه که نه، خواهشم این است که در حقِ همدیگر دعا کنیم.
در پایان، از همه شما گرامیان بابت اطاله کلام صمیمانه عذرخواهی میکنم.
و از شما دوستان ارزشمند و مخلص تشکر و سپاسگزاری مینمایم.
ارادتمندِ شما دلاورانِ لحظههای سخت و مردآزمای؛ علیرضا نوروزی
لینک صفحه ویژه جانباز علیرضا نوروزی در سایت گردان حضرت علی اکبر علیه السلام: