مستِ بوی شلغم!
خاطره کاظم بصیر از عملیات کربلای 4
بوی سیر و شلغمی که توی قابلمه روی چراغ والر بود، فضای چادر را برداشته بود…
هیچوقت فکر نمی کردم یک روزی اینچنین مست بوی شلغم شوم! دو تا پخته اش را جدا کردم، زدم بر بدن! و ماجرا را پرسیدم…
تعریف کردند که:
چون بچه ها در سرمای پاییز، شبانه روز توی آبهای سرد، مشغول آموزش و تمرین شنا هستند، برادران مسئول آموزش تیپ فرات دستور دادند شلغم تهیه شود که تا حدودی از ابتلا به سرماخوردگی و دردهای مفصلی و رماتیسم، جلوگیری شود.
فکرشان را تحسین کردم هرچند که برادران با چنان عشقی مشغول تمرینات سخت بودند که هیچکس نگران مریض شدن نبود. این را من که به خاطر مجروحیتم، محروم بودم از بودن در میانشان، خوب درک می کردم و غبطه می خوردم به حالشان…
لحظه شماری می کردم تا گچ دستم باز شود و بتوانم همراهشان شوم.
(خاطراتتان از دوران حضور در گردان حضرت علی اکبر را با ما به اشتراک بگذارید)