با ما در ارتباط باشید : 09199726467

یادها

مرا به نام امام مهربانیها صدا بزنید

خاطره برادر حسین نعمت پور

دو سه ماه از سال 1367 بود که از شهر ری اعزام شدم به جبهه و به گردان حضرت علی اکبر علیه السلام معرفی شدم.

آن زمان؛ گردان در اردوگاه قائم واقع در میاندوآب مستقر بود. من به گروهان فجر رفتم که فرمانده اش فردی به نام مسعود (اهل ورامین) و مسئول دسته؛ فردی به نام فیض بود.

مدت زمان زیادی نگذشت که جنگ تمام شد، اما از همان مدت کوتاه هم خاطراتی در ذهنم مانده است.

***

یادم می آید همرزمی داشتیم به نام “نادر”

نادر برای بچه ها شیرینی می خرید تا بخورند و او را رضا صدا بزنند.

بچه ها هم می خوردند و می گفتند: “دستت درد نکنه نادر!

روحیه شوخ طبعی بچه ها، گذراندن روزهای سخت جنگ را، آسان می کرد…

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همچنین ببینید
بستن