منبع: کتاب السابقون: زندگی شهید «علی پازوکی» «علی با دقت و آرامش تمام گونیها را یکی پس از دیگری روی پشت خود گذاشته و به پایین حیاط منتقل میکرد که ناگهان مادر متوجه او شد و با نگرانی پرسید: «علی جان چه کار میکنی؟ داخل این گونیها چیست؟» علی جواب داد: «بادمجان است. نری دست … ادامه خواندن قربان مادر شجاعم