ضد استرس!
شهید جواد رهبر دهقان
به روایتِ برادر مجید ایزدیار
یکی از بارزترین ویژگیهای آقا جواد این بود که با بچهها خودمانی و رفیق بود.
پیش از عملیات والفجر 8 گردان علی اکبر مدتی را در اردوگاه کوثر مستقر بود.
یک روز عصر دیدم بچههای گروهان جواد رهبر دهقان خیلی شادی میکنند!… بالا و پایین میپرند!… میگویند و میخندند!… تعجب کرده بودم، برایم سؤال پیش آمده بود که چرا آنها چنین میکنند؟!…
با این حال، چیزی نگفتم…
ولی جواد که انگار متوجه تعجبم شده بود، شب پیشم آمد و گفت: میدانی قضیه چیست؟… قرار است برویم برای عملیات، از طرفی این بچهها اکثرشان تازه اعزام شده اند. من میخواهم اینها دلهره و اضطراب عملیات نداشته باشند، برای همین سعی میکنم تا میتوانند روحیه و نشاطشان را بالا ببرم…
همین طور هم شده بود. رفتار شهید جواد رهبر دهقان باعث تقویت روحیه بچهها شده بود و آنها همانند فرمانده شان شاداب و بانشاط بودند.
آقا جواد حقیقتا شخصیت منحصربفردی داشت. طوری رفتار میکرد که آدم در صورت مواجه با سختترین شرایط هم فکر میکرد واقعا با امر آسانی مواجه است.
***
برای عملیات کربلای 1 در حال عزیمت به سمت منطقه بودیم. نیمه شب بود و بچههای گردان علی اکبر در قالب پنج شش کامیون کمپرسی در تاریکی میرفتیم که راه را گم کردیم!…
دیر شده بود و اگر کمی بیشتر طول میکشید، صبح میشد و عملیات طبق برنامه پیش نمی رفت… داشت وقت عملیات میگذشت.
تا اینکه شهید جواد رهبر دهقان و شهید ابوالقاسم کشمیری، با موتور، در دل تاریکی و زیر باران گلولهها، زدند به بیابان تا راه را پیدا کنند.
آن دو نفر آن شب با ایثار خود توانستند مسیر را پیدا کرده و کامیونها را به درستی هدایت کنند و نهایتا عملیات با موفقیت انجام شود، عملیاتی که طی آن، شهر مهران آزاد شد، اما به بهای خون جواد و دوستانش…