صبر باید کرد…
دلنوشته حاج غلام خرمجاه
برای جانباز شهید عدنان اوغر
عدنان اوغر؛ رزمنده شجاع و مظلومی بود. وقتی شنیدم روح بزرگش از کالبدش پر کشیده و به ملکوت اعلی
پیوسته، گویی تمام غمهای عالم بر روی قلبم سایه افکند…
خاطراتی که با او در جبهه های حق علیه باطل داشتم، به سرعت از مقابل چشمانم عبور کرد…
***
یادم می آید به عیادتش که رفته بودم، وقتی با دیدن بدن لاغر و نحیفش روی تخت، اشکم سرازیر شد، تلاش کردم متوجه گریه ام نشود، اما او لبخندی زد و گفت:
این هم امتحان حضرت حق هست، باید صبر کرد…
او گفت: ای کاش لیاقت داشتم و با دوستان شهیدم میرفتم…
شهید عدنان اوغر عزیز، شعری را بسیار دوست میداشت و حاج مجید هم برایش می خواند:
برخیز ای چاووش شهر عشق، برخیز
غسل زیارت كن ز نهر عشق برخیز
بربند محمل را و برپا كن علم را
آواز ده، آواز عشاق حرم را
هر سر كه پیمان بلا دارد بیاید
هر كس هوای كربلا دارد بیاید
دلاورمرد گردان حضرت علی اکبر علیه السلام، در کنج خانه، در نهایت درد و رنج و مظلومیت، به یاران شهیدش پیوست. روحش شاد…
برادر عزیزم؛ منزل نو مبارک…
سلام ما جا مانده های قافله شهدا را به همرزمانمان برسان
من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله …