با ما در ارتباط باشید : 09199726467

یادها

شوخی بی شوخی!

خاطره برادر  سید حسن حسینی

درباره فرمانده گردان؛ حاج حمید تقی زاده

 

سید حسن حسینی

حاج حمید تقی‌زاده (فرمانده گردان حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام) به سادات گردان، ارادت ویژه‌ای داشت.

او همیشه شب‌های عملیات، سید ها را از صف، بیرون می‌کشید و سربندهای “یا زهرا(س)” را میانشان توزیع می‌کرد.

یک شب که قرار بود عازم عملیات کربلای 5 شویم، حاج حمید ما را خواسته بود به چادرش، کالک عملیات را پهن کرده بود روی زمین و داشت نقاطی را که شناسایی کرده بود، روی نقشه توضیح می‌داد و وظایف گروهان‌ها و دسته‌ها را توجیه می کرد:

شلمچه، نهر جاسم، شلحه، اروند کبیر و…

 

آن زمان، تازه 4 روز بود که خداوند به من فرزند پسر عطا کرده بود. من هم وصیت کرده بودم که چنانچه شهید شدم، اسم پسرم را بگذارند “سید مهدی”

بعد از آن که حاج حمید کالک را جمع کرد، مسلم که از قضیه پسر دار شدن من خبر داشت، رو کرد به من و گفت: «سید! تو شهید می‌شی. یادت نره ما رو هم شفاعت کنی.»

به دنبال او، محسن به شوخی گفت: «مگه بهشت؛ طویله‌ست؟..»

به محض گفتن این حرف، حاج حمید چنان دادی سر محسن کشید که او با پای برهنه از چادر فرار کرد…

 

البته من و محسن، همسایه بودیم و با هم خیلی شوخی می‌کردیم و می‌خندیدیم، اما حاج حمید از آنجا که احترام بسیاری برای سادات قائل بود، حتی شوخی را هم برنتابید.

سردار تقی زاده

 

محسن ایوبی و مسلم اسدی، بعدها هر دو به شهادت رسیدند و حالا آن دو هستند که باید مرا شفاعت کنند…

شهید محسن ایوبی
نفر وسط: شهید محسن ایوبی نفر سمت چپ: شهید مسلم ایوبی
نفر سمت راست: شهید مسلم اسدی
مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ناشناس
ناشناس
3 سال قبل

روح شهید محسن ایوبی شاد و همنشین اربابش آقا اباعبدالله الحسین بادا
شهید ایوبی کلا شوخ بود و از اون بچه هایی بود که می شد بهشون گفت «بمب روحیه ».

همچنین ببینید
بستن