شهید محمود رضاپور
شناسه
نام: محمود
نام خانوادگی: رضاپور نصرآبادی
نام پدر: علی
نام مادر: اعظم
ولادت: 14 خرداد 1348
شهادت: 23 دی 1365
محل شهادت: شلمچه
عملیات: مرحله دوم کربلای 5
یگان: لشکر 10 سیدالشهدا – گردان علی اکبر
مزار: شهریار – شاهدشهر
زندگینامه
شهید محمود رضاپور در سال 1348 در روستای شهیدآباد شهریار دیده به جهان گشود و در همین روستا نیز به دبستان رفت.
از همان کودکی عشق و علاقه ای بی نظیر به انجام فرائض دینی مخصوصاً نماز و روزه داشته و به والدین خود نیز احترام بسیار می گذاشت محمود در خانه فردی بـا ایمان و ارشـادکنـنده دیگران بود. پدرش می گفت من ازمحـمود راضـی هسـتم چون این بچه نماز و روزه اش را هیـچگاه فرامـوش نمی کند. با خضـوع خاصی با خدای خود رازو نیاز می کرد واخلاص و ایثاردر تمـام زندگی او مشهود بود.
در بسـیج فعالیت چشمگیری داشت.
سال 61 وقتی که برادر بزرگش احمد به شهادت رسید او نیز طبـق وصیـت برادرش (که گفته بود محمود بعد از من اسلحه ام را زمین نگذار) اسلحه برادر شهیدش را زمین نگذاشته، عزم خود را جـزم کرد و با وجود سن کم (14 سال) بالاخره با دستکاری فتوکپی شناسنامه اش توانست به جبهه اعزام شود و در حدود 4 سال در جبهه های مختلف و عملیاتهای متعدد حضور فعال داشته باشد. او در عملیاتهای بدر، خیبر، والفجر8 ، کربلای1 و کربلای4 شرکت نمود و همزمان به تحصـیل نیز مشغول شد.
محمود در طی این 4سال سه بار مجروح گردید.
سـرانجام در مرحله دوم عملیات کربلای 5 در حال پیشروی در منطقه عملیاتی شلمچه به برادر شهیدش پیوست. پیکر مطهرش در گلزار شهدای شهیدآباد (شاهدشهر کنونی) به خاک سپرده شد.
وصیتنامه
وصیتنامه شهید محمود رضاپور
بسم الله الرحمن الرحیم
با درود و سلام بر یگانه منجی عالم بشریت مولای متقیان پیشوای مسلمین مهدی و سلام بر پیشتازان انقلاب اسلامی که در راس آنها قاعد العظم امام خمینی پرچمدار حماسه آفرین حسینی که برای پیشبرد هدفهای اسلام عزیز به طاغوت و طاغوتیان عصر خود پیروز گشته و چون ابراهیم بت شکن تمام بتها را در هم شکسته و میرود تا پرچم اسلام را در همه اقصی نقاط جهان به اهتزاز در آورد.
پیامی دارم برای امت شهید پرورو
آشنایان و پدر و مادرم و برادران و خواهرانم
انسان یکبار بیشتر نمی میرد و چه بهتر این مردن در راه الله باشد چنین انسانی هرگز خود را تنها بی پناه سرگردان با پوچ و بی ارزش نمی یابد به عکس خود را ذره ای بی انتها وابسته به ابدیتی بی پایان به عظمتی با شکوه و به کمالی بی غایت و بی نهایت دوست داشتنی می یابد او خود را موجودی می بیند وابسته به ابدیت یا پیوندی جاودانه با او موجودی که هرگز به نابودی مطلق کشیده نمی شود و حتی مرگ او در حقیقت آغاز دوره ای جدیدی از حیات است ای پیروان آقا امام زمان بدانید که امروز حسین زمان تنهاست امروز فرزند فاطمه در برابر سپاهیان کفرو ابرقدرتهای پست بی یاور است امروز که کربلای انقلابمان خون می خواهد و من می روم تا به یزیدیان زمان بفهمانم که شهادت بالاترین آرزوی ماست میروم شاید نینوایی را بیابم ودر عاشورای دوران هدیه ناقابلی در راه پیروزی حق بر باطل و اسلام بر کفر در پیشگاه مولایم مهدی تقدیم نمایم وبه پروانگان جاوید شمع ولایت بپیوندم.
پدر و مادر عزیزم
بدانید که حیات دنیا هیچ ارزشی ندارد و اصل و مهم حیات جاوید اخروی است پس درد تا می توانید باید بکوشیم تا درآخرت د ربهشت جاوید از انواع نعمتهای خداوند برخوردار باشید مادرجان کوه باشید و چون کوه استقامت کن لحظه ای از نام و یاد خدا غافل مباش در راه خدا بکوش که هر چه بکوش بازکم است مادر جان گریه نکن بخند و خوشحال باش زیرا در راه هدف مقدس گام برداشته و جان باخته ام.
خواهرانم
زینب وار با ناملایمات دست و پنجه نرم کنید به خصوص آشنایان و زینب گونه پیام شهیدان راه خدا را به گوش جهانیان برسانید و زینب گونه به راه شهیدان ادامه دهید.برادران عزیزم بدانید راه سعادت و خیرو برکت شهادت است و دگر راهها همه به گمراهی و بیراهه می انجامد.دشمن باید بداند که ما عاشقان شهادت تا دمار از روزگار مزدوران آمریکایی اطرافیان در نیاورم ساکت نخواهیم نشست ای دشمن جنایتکار داخلی بدان که شهادت مرا باکی نیست شهادت مانند مادری است که تنها فرزندش را درآغوش می کشد شهادت نقطه اوج و آرزوی مسلمین است شهادت قله رفیع انسانیت است ما به آغوش می رویم و به سویش پرواز می کنیم امیدوارم که هر کس بدی از من دیده مرا حلال کند و دعا به جان امام کند…
والسلام
مورخه 9 بهمن 1364
سایر موارد مرتبط
دیدار با مادر اولین شهیدِ «شهیدآباد»