با ما در ارتباط باشید : 09199726467

شهدا

شهید محمد احمدی


شناسه


نام: محمد

نام خانوادگی: احمدی

نام پدر: علی اکبر

نام مادر: ایران

تاریخ ولادت: 3 اسفند 1346

محل ولادت: کرج

سن: 18 سال

وضعیت تاهل: مجرد

تاریخ شهادت: 19 دی 1365

محل شهادت: شلمچه

عملیات: مرحله اول کربلای 5

یگان: لشکر 10 سیدالشهدا – گردان علی اکبر

مسئولیت: کمک آرپی‌جی‌زن غواص

مزار: بی بی سکینه


زندگینامه


شهيد محمد احمدي اسفندماه 1346 در كرج ديده به جهان گشود. 5 برادر و 3 خواهر داشت. دوران ابتدايي و راهنمايي را در محمدشهر كرج با موفقيت به پايان رساند. در دبیرستان شهدای انقلاب اسلامی ثبتنام نمود اما براي اينكه كمك خرج پدر شود، به كار روی آورد.

اخلاق نيكويي داشت. هيچ موقع نمي خواست كسي از دست او رنجيده شود، حتي كودكان.

زمان اوج گيري انقلاب در اكثر راهپيمايي ها و تظاهرات شركت داشت و پس از پيروزي انقلاب اسلامي به عضويت بسیج درآمد. با شروع جنگ به جبهه شتافت.

محمد بسیار ساده زیست بود و از کمترین امکانات رفاهی برای خود استفاده میکرد.

او احترام خاصی برای پدر و مادر قائل بود.

وی که در سومین اعزام، به عنوان غواص کمک آر پی چی زن در عملیات کربلای 5 حضور یافته بود در همان مرحله اول عملیات، زمستان 1365 در اثر اصابت ترکش به فیض شهادت رسید. پیکر پاک ایشان پس از ۱۹ روز تفحص شده و جهت تشییع به کرج منتقل گردید.


وصیتنامه


وصيت‌نامه‌های شهید محمد احمدی

وصیتنامه 1

به نام آنکه جانم از اوست و به نام آنکه زنده می کند و می میراند

می روم زین خانه و زین جای ویران می روم

بی سر و سامان دنبال سامان می روم

من که زین سرا روزی روم جای دگر

از چه سرگردان باشم الان می روم

بسته ام بار سفر آماده از رحیل

هر زمان پیک خدا آید شتابان می روم

خدایا دلم گرفته است از اینکه نمیتوانم به جبهه روم، ولی تو ای خدا، مرا از مرگ در بستر نجات ده. توفیق شهادت را نصیبم کن تا راه سرخ مولایم حسین را ادامه دهم و از رهروان راه پاکش باشم.

به رهبرم سلام برسانید و بگویید اگر نمی توانم در جبهه بجنگم، در پشت جبهه به اسلام عزیز خدمت می کنم.

به پدر و مادرم: اگر نتوانستم در طی این عمر کوتاه خود، وظیفه ام را نسبت به شما ادا کنم، مرا ببخشید. زبان من قاصر است از بیان کردن زحماتی که شما برای من کشیده اید. ان‌شاءالله خداوند به شما اجر اخروی دهد.

به برادرانم: از این برادر کوچک خود بشنوید و هرجا که هستید و هر عملی که انجام می دهید فقط و فقط رضای خدا را در نظر بگیرید که خدا با شماست.

به خواهرانم: سعی کنید که در زندگیتان زینب‌وار زندگی کنید. الگویی باشید برای دیگران و به زندگی مادی دلبستگی پیدا نکنید که این دنیا فانی است.

به برادران انجمن اسلامی: سعی کنید که به معنای واقعی انجمن اسلامی باشید. تمام دستورات اسلام را عمل کنید و راه شهدا را ادامه دهید و پیام مظلومیت آنها را به گوش جهانیان برسانید.

در آخر از طرف من از تمام کسانی که مرا می شناسند حلالیت بخواهید.

الهی الهی حتی الظهور المهدی احفظ لنا الخمینی

                      اللهم انصرنا علی القوم الکافرین

***

وصیتنامه 2

بسم الله الرحمن الرحيم

بسم رب الشهداء والصدقين 

به نام خداوند خالق و به نام معبود

بار پروردگارا خالقا چگونه شكر تو را كنم در حالى كه با اين همه گناه ومصيبت اين نعمت عظيم را عطايم كرده اى.

خدايا آرزويى را كه مدتهاست در انتظار آن بودم و لحظه شمارى مى كردم نصيبم كرده اى. خدايا اين را مى دانم كه تنها به خاطر غفار بودنت هست كه اين نعمت را عطايم كردى  وگرنه من چيزى ندارم و عملى ندارم كه به خاطر آن لياقت شهادت را داشته باشم. تو اى مهربان، و اى ستارالعيوب، اى غفارالذنوب، هيچ ندارم و هرچه كه دارم از آن توست. خدايا در مقابل اينهمه نعمت، تنها چيزى كه دارم جانم است كه در راه تو مى دهم.

چند كلامى با اين امت: قدر اين امام را بدانيد. مبادا دل امام را بشكنيد و نسبت به مسائل بیتفاوت باشيد. اگر سلاح اين شهدا به زمين مى افتد، وظيفه شماست كه برداريد و راه آنها را ادامه دهيد.

پدر و مادر عزيزم: شما زحمات فراوانى براى تربيت من كشيده ايد و من شرمنده ام از اينكه نتوانستم اينهمه زحمات شما را جبران كنم. از شما مى خواهم كه مرا حلال كنيد و افتخار كنيد كه اين امانت را به بهترين نحو به دست صاحبش سپرديد و اين را بدانيد كه همه ما روزى بايد برويم حال چه بهتر كه اين رفتن زيباترين رفتنها يعنى شهادت باشد.

برادر و خواهرم: وظيفه شما بس سنگين است چون آنها که رفتند كار حسينى كردند و شما كه مانديد بايد كار زينبى كنيد و پيام شهدا را به گوش جهانيان برسانيد و ادامه دهنده راه آنها باشيد.

برادر و خواهر عزيزم: مى دانم كه براى شما نتوانستم برادر خوبى باشم و وظيفه خود را نسبت به شما انجام دهم. از شما حلاليت مى طلبم.

در آخر از تما كسانى كه مرا مى شناسند حلاليت مى طلبم. برايم قرآن و دعاى كميل بخوانید.

هر كه در اين بزم مقرب تر است                   جام بلا بيشترش مى دهند

خدايا رهبر كبير انقلاب را تا ظهور حضرت مهدى(عج) نگهدار


خاطرات


  • همرزم شهید:

شهید محمد احمدی جزء آن دسته از غواصانی بود که در اولین شب عملیات بزرگ کربلای 5 به آب زدند و همان ابتدا اغلبشان به شهادت رسیدند.

پیکر مطهر این شهید، چندین روز زیر آب ماند…

  • ناصر احمدی (برادر شهید):

یادم هست آخرین بار که محمد می خواست به جبهه برود، پدر مانع رفتن او شد و برایش شرط سختی گذاشت. او گفت: کارهای من در باغ زیاد است. بمان به من کمک کن.

پدر که باغبان بود؛ کارها را بین من و محمد تقسیم کرد.

کارهایی که به او محول شده بود به اندازۀ کار یک هفته یک کارگر بود! اما محمد در عرض یک روز تمام کارها را انجام داد و فردای آن روز، با اشتیاق به جبهه اعزام شد.

  • به روایت مادر شهید

یک روز محمد برای خرید نفت رفته بود و در صف ایستاده بود. صف نفت، خیلی طولانی بود. کم کم نوبت محمد نزدیک بود که یکی از همسایه ها او را دیده بود. رفته بود جلو، سلام کرده بود و گفته بود: محمد آقا! صف خیلی طولانی است. ظرف نفت مرا هم بگیر و بگذار کنار ظرف های خودت.

محمد قبول نکرده بود و گفته بود: حق مردم ضایع می شود.

نوبتش که رسیده بود، نفت خودش را گرفت و داد به آن زن، دوباره رفت ایستاد ته صف…

***

از جبهه که می آمد، بیشتر وقتش را در بسیج می گذراند.

می پرسیدم: کجا می روی؟

جواب می داد: می خواهم مردم آسایش داشته باشند.

***

اغلب مواقع روزه بود.

یک روز، نماز ظهرش را خوانده بود و مشغول خواندن قرآن شده بود. نهار را آماده و سفره را پهن کردم. صدایش که قطع شد، چند بار صدایش زدم، اما جواب نداد.

رفتم دیدم در همان حال، خوابش برده.

بیدارش کردم تا ناهار بخورد.

سلام کرد و از خانه رفت!

غروب که برگشت، فهمیدم آن روز، روزه بوده.

***

مدتی بود چشمش درد گرفته بود. عاقبت یک روز با پدرش به چشم پزشکی رفتند. به محض ورود به مطب، پدرش با دکتر، سلام و علیک گرمی کرده بود. محمد هم با دیدن آن صحنه به خانه برگشت.

وقتی آمد، پرسیدم: چی شد؟

گفت: پدر با دکتر آشنا بود. ترسیدم بوی حساب آشنایی، ما را بدون نوبت ویزیت کند، نماندم و برگشتم خانه. مادر، خودت نذر کن چشمم خوب شود.

همانجا آش نذر امام خمینی کردم و شفایش را از جد ایشان خواستم.

خیلی زود چشمش خوب شد.

دل آرام گیرد به یاد خدا

فرشته‌ها…


تصاویر


مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ناصر احمدی
ناصر احمدی
3 سال قبل

شهید غواص محمد احمدی کمک آر پی چی زن در مرحله اول عملیات کربلای پنج کانال دراثر ترکش شهید شد وپس از ۱۹ روز پیکر پاک شهید تفحص شد وبه کرج منتقل شد.در مورد خصوصیات شهید این را بگویند که ایشان خیلی ساده زیست بودند واز کمترین امکانات رفاهی برای خود استفاده میکردند پیرو ولایت فقیه بود و همواره همگان را به این امر ترغیب می نمود احترام خاصی به پدر و مادر می گذاشت یادم هست آخرین باری که میخواستم اعزام شود پدر مانع از رفتن ایشان به جبهه شد و شرط گذاشت که کارهای من در باغ زیاد است وبمان به من کمک کن چون پدرم باغبان بودو کارها را بین من و شهید عزیز تقسیم کرده بود کارهایی که به ایشان محول شده بود به اندازه کار یک هفته یک کارگر بود شهید عزیز در عرض یک روز تمام کارها را انجام داد و فردای آن روز به جبهه اعزام شد. خلاصه ای بود از زندگی شهید غواص محمد احمدی. نویسنده ناصر احمدی جا مانده از قافله شهدا برادر شهید محمد احمدی

همچنین ببینید
بستن