شهید محمدباقر آقااحمدی
شناسه
نام: محمدباقر
نام خانوادگی: آقااحمدی دیزانی
نام پدر: ابوطالب
تاریخ تولد: 20 شهریور 1348
محل تولد: البرز – طالقان – دیزان
سن: 18 سال
شهادت: 15 تیر 1366
محل شهادت: ماووت – دوقلو
عملیات: تکمیلی نصر 4
یگان: لشکر 10 سیدالشهدا – گردان علی اکبر
مزار: طالقان – روستای دیزان
زندگینامه
شهید محمدباقر آقااحمدی سال 1348 در شهر طالقان روستای دیزان دیده به دنیا گشود .
پس از رسیدن به 6 سالگی وارد دبستان شد و علی رغم مشکلات مالی دوران ابتدایی و راهنمایی را در همان روستا به پایان رساند. برای ادامه تحصیل به طالقان رفت و با آنکه فاصله رفت و آمد از روستا تا مرکز بخش طولانی بود دست از درس و مشق برنداشت و همیشه در انجام تکالیف درسی منظم بود.
با اوج گرفتن جنگ، خود را به بسیج محل معرفی کرد و داوطلبانه عازم جبهه های حق علیه باطل گردید و عاقبت در عملیات نصر4 پس از رو در رو قرار گرفتن با متجاوزان در منطقه ماووت، سینه اش مورد اصابت مستقیم تیر قرار گرفت و به فیض شهادت رسید.
وصیتنامه
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان با درود و سلام به امام امت و امت شهیدپرور و درود بر شهدای همیشه زنده کربلاهای ایران
وصیتنامه اینجانب محمدباقر آقااحمدی فرزند ابوطالب آقااحمدی از روستای دیزان.
من عاشقانه به سوی معشوقم می روم به سوی کسی که مرا زندگی داد و به من هستی بخشید. به سوی کسی که جان من در دست اوست. به سوی خدا آفریدگار جهانیان.
ای خداوند بزرگ من عاشق دیدار توام، خدایا خودت فرمودی که هرکس خودش را بشناسد، خدا را می شناسد و هرکس خدا را بشناسد عاشق او می شود و هرکس عاشق خدا شد خدا عاشق او می شود و هرکس که خدا عاشق او شد او را می کشد، پس ای خداوند به من قدرتی بده که خودم را بشناسم و بعد از آن تو را بشناسم. ای خداوند سعادت شهادت در راه خودت را به من ارزانی دار آمین.
قبل از هر چیز و هر سخنی، سخنی دارم با برادران و خواهران مسلمان، ای برادر و ای خواهر، از آمدن بستگانتان به جبهه های نبرد جلوگیری نکنید. الآن جنگ احتیاج به نیرو دارد. دنیا و لذتهای آن فانی است زودگذر است. به دنیا دل نبندد هر که مرده،
و اما سخنی دیگر، مرگ در هر جا که انسان باشد به او میرسد. مرگ را در جبهه و جنگ ندانید. انسان اگر وقت مرگش فرا رسیده باشد در هر جا که باشد خواهد مرد. و ای کسانی که از آمدن بستگانتان به جنگ جلوگیری می کنید بدانید که خدا از شما ناراضی است.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُزًّى لَوْ كَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
ای گرویدگان به دین اسلام، شما مانند آنان که راه کفر و نفاق پیموده اند نباشید که گفتند اگر برادران و خویشان ما به سفر یا به جنگ حاضر نمی شدند به چنگ مرگ نمی افتادند، این آرزوهای باطل را خدا در دلهای آنان خواهد کرد. خداست که حیات بخشد و بمیراند و به هرچه کنید آگاه است، همین دلیل قرآن انشاالله برای همه کافیست.
پدرم اگر من شهید شدم و سعادت شهادت در راه خدا را داشتم شما برایم گریه نکنید. سعی کنید که به مردم دلداری داده و آنها را به سوی جبهه بخوانید که جبهه دانشگاه انسانساز است. مادرم در مرگ من هیچگونه ناراحتی به خود راه مده و بدان که من امانتی بودم در دست شما که دیر یا زود باید می مردم، چه بهتر که قبل از آنکه مرگ مرا انتخاب کند من خودم مرگ را انتخاب کنم و چه سعادتی بهتر از این. برادرانم تنها وصیتم به شما این است که در انتخاب دوست خوب و مومن، دوستی که به معنویات شما بیفزاید بکوشید، هر کاری را که میکنید فقط هدف رضای خدا باشد. از خط اسلام و امام خارج نشوید. پدر و مادرم وقتی که خبر شهادت مرا شنیدید در روز تشییع من بین مردم شیرینی پخش کنید. برادرانم از خط امام خارج نشوید حتی در زیر سختترین شکنجه ها امیدوارم که هیچ موقع در صراط باطل نیفتید.
اگر شلیک موشکها بسوزاند سینه ما را
نخواهیم دست بیعت جدا سازیم ز روح الله
در آخر باز تکرار میکنم جای من در این دنیا نیست چون در این دنیا افرادی باید زندگی کنند که به لذتهای دنیا دل بسته اند و از آمدن به جبهه خودداری می کنند. البته سخت در اشتباهند.
روم به گلشن رضوان که مرغ باغ آن چینم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته ام بهر تنم
محل دفنم دیزان زادگاهم،
خدایا خدایا ستارگان که رفتند تو خورشید را نگه دار
آنکس که ارادتمند شما و خواهان سلامت شماست، محمدباقر آقااحمدی دیزانی
17/2/66 همزمان با ماه مبارک رمضان – جبهه های جنوب