شهید سید محمود اعتصامی
شناسه
نام: سید محمود
نام خانوادگی: اعتصامی رنانی
نام پدر: سید محمدعلی
نام مادر: منیره سادات حسینی
ولادت: 21 فروردین 1349
محل تولد: کرج
سن: 15 سال
تحصیلات: دوم دبیرستان
شهادت: 21 بهمن 1364
محل شهادت: اروندرود – جزیره ام الرصاص
عملیات: والفجر 8
یگان: لشکر 10 سیدالشهدا – گردان علی اکبر
جاویدالاثر (مزار یادبود در امامزاده محمد کرج)
سایر اطلاعات: برادر ایشان سید احمد نیز به فیض شهادت رسیده است.
خاطره
- درباره شهید سید محمود اعتصامی
سال 1364 وقتی که گردان علی اکبر به اردوگاه کوثر رفته بود، به تازگی گروهانی در یکی دیگر از گردان های تیپ سیدالشهدا (گردان قمر بنی هاشم) شکل گرفته بود به نام گروهان والعادیات با هدف آموزش غواصی. این گروهان از گردان علی اکبر هم خواست که تعدادی نیرو جهت آموزش معرفی کند. 20 نفر از بچه های گردان به منظور آموزش غواصی به این گروهان معرفی شدند، از جمله حسن یداللهی، رضایی، محمد، علی معروفخانی، اصغر کریمی، رجبعلی پهلوانی، ابوذر، عباس، مسلم اسدی، سید رسول حسینی، حسین فلاح، رحمان بیرانوند، علی اصغر کوثری، محمد قورچیان، امیر چمنی، سید محمود اعتصامی و…
داوطلب ها همگی خوب و با انگیزه بودند، ولی اغلب کوچک و کم سن و سال. مسئولین آموزش، ابتدا نپذیرفتند ولی وقتی علاقه و اصرار و انگیزه ی آنها را دیدند، کوتاه آمدند.
حاج خادم؛ فرمانده گروهان والعادیات، شاکی شده بود و می گفت اینها کی اند؟!… چرا هر چی بچه بوده فرستادید؟!… غواصی که کار اینها نیست!… غواصی هیکل درشت و ورزیده و کماندو می خواهد، ولی شما هر چی بچه ی ریزه میزه و کم سن و سال بوده فرستادید! بعد هم برای آنکه حالشان را بگیرد هنوز از راه نرسیده، از مینی بوس که پیاده شدند، همانطور ساک به دست، بردشان روی پل شناور، گفت ساک هایتان را بگذارید سمت راستتان، لباس هایتان را دربیاورید بگذارید رویش و با صدای سوت من بپرید توی آب!
سوت را که زد، یک سری پریدند توی آب و یک سری هم نپریدند. آز آنهایی که پریدند، تعدادی بودند که اصلا شنا کردن هم بلد نبودند ولی برای اینکه دل مسئولشان را به دست بیاورند، پریدند. حاج خادم گفت: آنهایی که پریدند که هیچ، آنها که نپریدند، همین الان سوار شوند برگردند.
آنهایی که ماندند، با وجود قد و قواره کوچکشان، حقیقتا بزرگ مردانی بودند که بعدها جز یکی دو نفر، همه شان به فیض شهادت نائل آمدند، ازجمله شهید سید محمود اعتصامی
تمرینات غواصی بسیار سخت بود. در زمستان سرد؛ 4 ساعت صبح، 4 ساعت بعدازظهر و 3 ساعت هم شب، بچه ها آموزش غواصی می دیدند. یک نقطه برای شان مشخص می شد که باید از آنجا شروع می کردند و از کارون عبور می کردند و 3 بار می رفتند و برمی گشتند. کار باید به دقت انجام می شد و در پایان به همان نقطه ی معیّن شده برمی گشتند، نه 1 متر بالاتر و نه 1 متر پایین تر.
علی برخورداری قهرمان کشوری شنای قورباغه بود که به همه نیروها آموزش می داد ولی با بچه هایی که از گردان علی اکبر رفته بودند، ارتباط بیشتری داشت چون آنها نسبت به بقیه عقب تر بودند. امکانات و تجهیزات درست و حسابی هم نداشتند. یکی از تمرینات غواصی این بود که در خشکی باید با فین (کفش غواصی) باید 3000 تا فین می زدند (یعنی پای شان را بالا و پایین می کردند) این کار برای تقویت عضلات شکمشان بود تا توی آب کم نیاورند چون سرمای آب، احتمال گرفتگی عضلات را افزایش می داد.
ما داغ دیدن را از مادرمان زهرا(س) به ارث برده ایم…
با سلام، لطفا نام راوی خاطره را قید فرمایید، آن شب من تیربارچی بودم و آقا سید محمود اعتصامی کمک تیربارچی من بود، تنها باقیمانده های آن قایق بنده و علی پالیزگر هست، البته شهید سید رسول حسینی هم در آن قایق بود که در کربلای 5 به شهادت رسید. با خاطرات نیم ساعته این قایق می شود یک کتاب نوشت؟
با سلام
متن با استفاده از روایت برادر علی پالیزگر و جمعی دیگر از همرزمان که در جلسه گروهی تاریخچه گردان بیان شده، نگارش شده است.
منتظر خاطرات تکمیلی شما هستیم.
با سلام و عرض خدا قوت خدمت عزیزانی که بدون هیچ چشمداشتی سایت گردان را اداره می کنند و با سلام خدمت آقای علی اصغر کوثری به اطلاع ایشان می رسانم شما تنها باقیمانده آن قایق نیستید،من هم در آن قایق معروف و مذکور بودم.ارادتمند زحمتکشان سایت گردان هستم.
با سلام ” کسانی که در آن قایق بودند می گفتند همینطور که قایق به طرف جزیره می رفت، لحظات آخر، سید محمود انگار که منتظر چیزی یا کسی باشد، بلند شد ایستاد. همان لحظه موشک خورد وسط قایق”
سعی کنید روایت سازی نشود، صادقا” روایت گردد، من و شهید سید محمود اعتصامی درست وسط قایق نشسته بودیم و با رسیدن به وسط سیم های خاردار جلوی جزیره ام الرصاص بر اساس برنامه قبلی من که تیربارچی بودم بلند شدم که با تیر اندازی با کمک شهید سید محمود اعتصامی وارد جزیره بشویم که قایق مورد اصابت قرار گرفت چون مطالب زیاد است از عدم ذکر بقیه موارد پوزش می خواهم.
با سلام
جناب کوثری مطلب تماما با استناد به بیانات همرزمان در جلسه گروهی تاریخچه نگاشته شده است.
هدف؛ انتشار فرهنگ شهادت و مقاومت است و قطعا هیچکس در این سایت، قصد روایت سازی و دروغ پردازی ندارد.
اسم بنده دو بار قید شده (اصغر قبله وردی،اصغر کوثری) لطفا” به
علی اصغر کوثری اصلاح گردد، ضمنا اسم شهید امیر چمنی اضافه گردد.
لطفا” در درج مطالب اشتباهات مرتب تکرار نشود.
با سلام
برادر عزیز، محتوای منتشر شده در این سایت، حاصل تلاش جهادی گروهی از عاشقان شهداست.
چنانچه اشتباهی صورت گرفته، از روی سهو بوده
و اینکه در جلسه ای که این متن، از روی آن پیاده و نگاشته شده، نام شما به آن صورت بیان شده و کسانی که مطلب را پیاده کرده، تایپ کرده، بازنویسی کرده، بارگذاری کرده و منتشر کرده اند، همه شان در جریان تغییر نام شما نبوده است.
تذکرات را مهربانتر هم میتوان بیان کرد.
با تشکر