شهید داود محسنی
شناسه
نام: داود
نام خانوادگی: محسنی دره بیدی
نام پدر: ابوالفضل
ولادت: 1346
شهادت: 23 دی 1365
محل شهادت: شلمچه
عملیات: مرحله دوم کربلای 5
یگان: لشکر 10 سیدالشهدا – گردان علی اکبر
زندگینامه
شهید داود محسني در گرمدره (توابع كرج) در سال 1346 متولد شد، اوايل انقلاب اسلامي بود كه شهيد محسني دوران ابتدايي را سپري كرده و وارد دوره راهنمايي شد. در پيروزي انقلاب اسلامي نقش فعالي داشت چه در پايگاه هاي بسيج كه به فرمان رهبر انقلاب اسلامي در مساجد تشكيل شد و چه در تظاهرات و راهپيمايي ها .
با شروع جنگ تحميلي داود كلاس دوم راهنمايي بود كه تصميم به رفتن به جبهه را گرفت كه همراه جمعي از دوستان به سوي جبهه هاي نبرد شتافتند. او همان طور كه با دشمن اسلام مبارزه مي كرد به تحصيل خود ادامه داده و موفق شد كه مدرك سوم راهنمايي را بگيرد و سپس به هنرستان رفته و در رشته تراشكاري و قالبسازي مشغول به كار شد.
بعد از مدتي دوباره تصميم به رفتن به جبهه گرفت و در عمليات والفجر 8 در منطقه فاو شجاعت هاي فراواني از خود نشان داد و در همين عمليات بود كه از ناحيه پا مجروح شد. هنوز سلامتي خود را به دست نياورده بود كه مجدداْ به جبهه رفت و در عمليات هاي متعددي شركت نمود، تا اینکه در عمليات كربلاي 5 در روز بیست و هشتم دی ماه 65 با نشان دادن شجاعت هاي فراواني از خود به درجه رفيع شهادت رسيد.
وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
وقاتلوهم حتی لاتکون فتنه و من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من قتلته فعلی دیته فانا دینه. حدیث قدسی
اینجانب با آگاهی کاملی که دارم برای دفاع از اسلام و حیثیت انقلاب اسلامی به فرمان بزرگ رهبر مسلمانان جهان و مرجع عالیقدر حضرت امام خمینی به جبهه های حق علیه باطل شتافتم و امید است که این خون ها نوپای انقلاب اسلامی را باور کنند وشهادت ما موجب آگاهی و رشد فکر جامعه جهانی اسلام گردد.
از شما ملت قهرمان می خواهم که پشتیبان روحانیت مبارز و متعهد به اسلام باشید وبه قول امام عزیزمان این روحانیت است که تاکنون اسلام را زنده نگه داشته است و خواهشی دیگری که دارم از برادران که من را می شناسند که جبهه ها را خالی نگذارند که تا انشاء الله راه کربلا قدس عزیز را هم آزاد کنیم و می خواهم که همیشه در آخر نماز هایتان امام عزیز را دعا کنید.
و سخنی دارم به پدرم
از پدر عزیزم می خواهم که مانند کوهی استوار در برابر دوری من صبر را سپر بلا قرار دهید و از شما می خواهم که در نبودن من عزاداری نکند زیرا که شهادت فیضی عزیز است و هر کس توفیق رسیدن به این منبع کمال را ندارد از شما می خواهم که مرا حلال کنید چون من از اول زندگیم شما را رنجانده ام .
وسخنی با مادر عزیزم دارم
مادر جان می دانم داغ فرزند برای مادر خیلی مشکل است وای من از شما انتظار دارم که مانند بانوی بزرگوار اسلام یعنی حضرت زهرا(س) در برابر مشکلات و داغ فرزندت مقاومت نموده و سکوت را تا حد امکان مراعات کرده تا دشمنان اسلام و منافقین بدانند که در هر زمانی مادرانی شیر زن چون شما پیرو زهرا(س) هستند که فرزندان خود را با افتخار هدیه به اسلام می کنند.
وسخنی دارم با برادر و خواهرم
ای برادر و خواهر شما امید آینده انقلاب هستید و شما وارث خون شهیدان می باشید تا می توانید با دشمن ظالم و یار مظلوم این گفته حضرت علی(ع) می باشد حرف حق را بگویید اگر چه در ضررتان باشد و از رهبر عظیم الشأن انقلاب پیروی کنید که واقعأ نائب امام زمان می باشد خداوند شما را پیروز بگرداند به امید پیروزی هرچه زودتر رزمندگان والسلام .
پدرم من از شما می خواهم که به فامیلان و دوستان و آشنایان بگویید که مرا حلال کنند و به آنان بگویید که امام و انقلاب را تنها مگذارند و مرا در مقابله قبر حسن صلواتی خاک کنند و یک ماه روزه برای من بگیرید .
مقداری پول به مبلغ 10000ريال 100تومان به بهروز قلی جانی بدهکارم .
وصیتی دارم به همسرم این یار محبوب
همسرم فقط شما نیستید که شوهرتان به شهادت می رسد از صدر اسلام تا به حال ما الان در زمانی قرار گرفته ایم که باید ظلم و فساد را از این جهان فانی بیرون کنیم و تا موقعی هم که کفر بر سراسر جهان وجود داشته باشد همچنین جوان هایی دلیر باید به نبرد با آنان روند و اگر خدا قبولشان نمود و در امتحان قبول شدند به اوج ملکوتی پرواز می کنند و شما زنان باید راهشان را ادامه دهید و با صبر و تحملتان مشتی بر دهان دشمن بزنید .
خود می دانی که آنان که شهید می شوند کار حسینی می کنند وآنان که می مانند باید کار زینبی انجام دهند و حال که من شهید شدم شما هیچ نارات نباشی اگر من در این دنیا نتوانستم شوهر خوبی باشم انشاءالله ان دنیا تلاقی شما را می کنم و حال که من شهید شدم منشین در خانه و برو زندگی شیرینی تشکیل بده و من چیزی غیر از اینکه بر سر مزار شهدا آمدی فاتحه ای هم برای من بخوان والسلام .