شهید خداوردی اصفهانی
شناسه
نام: خداوردی
نام خانوادگی: اصفهانی
نام پدر: یدالله
ولادت: 1 آذر 1346
محل تولد: البرز – ساوجبلاغ – نجم آباد
سن: 20 سال
شهادت: 15 تیر 1366
محل شهادت: ماووت – دوقلو
عملیات: تکمیلی نصر 4
یگان: لشکر 10 سیدالشهدا – گردان علی اکبر
مزار: ساوجبلاغ – نجم آباد – بهشت زینب
زندگینامه
شهید خداوردی اصفهانی در اولین روز از آخرین ماه پاییز 1346، در «نجمآباد» از توابع شهرستان ساوجبلاغ چشم به جهان گشود.
او دوران کودکی را در روستا در آغوش گرم خانواده سپری کرد. تا سال دوم راهنمایی تحصیل کرد و ادامه زندگی را به کار و تلاش سپری کرد و در کنار پدر به اداره امور منزل و کار کشاورزی پرداخت.
در نوجوانی به عضویت بسیج محلی در آمد و در این نهاد مقدس، فعالیت بسیاری داشت. سپس مشتاقانه در جهاد در راه خدا شرکت جست.
وی در هجدهم خردادماه 1366، به مناطق جنگی اعزام شد و در شانزدهم تیر همان سال، در عملیات تکمیلی نصر 4 در منطقه ماووت با برخورد ترکش به ناحیه پشت سرش به فیض عظیم شهادت رسید. پیکر پاک او را در گلزار نجمآباد در ساوجبلاغ به خاک سپردند.
وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
همانا آنان که در راه خدا کشته میشوند، مرده نیستند بلکه زنده هستند.
پس اگر چنین هست؛ چرا باید برای شهید گریه کنیم و برای آنان ناراحت باشیم. من از مادر عزیزم میخواهم برای من زیاد گریه نکند چون اگر منافقین ببینند، خوشحال میشوند. من میدانم که مادرم برای من خیلی زحمت کشیده و من نتوانستم جواب زحمات او را به نیکی بدهم، چه کنم که نمیتوانستم جبهه را رها کنم. چگونه جبهه را رها میکردم که تمام کفر برای نابودی اسلام بسیج شدهبود، بدانید و آگاه باشید که من راه خود را آگاهانه انتخاب کردم و به حقانیت راه امام پی بردم.
من در این راه تحقیق کردم و مطالعه و عاقبت بهاین نتیجه رسیدم که کمترین خدمتی که میتوانستم بهاین انقلاب کنم، این بوده که جان ناقابل خود را در راه این انقلاب فدا کنم.
من از ملت شهیدپرور ایران میخواهم که همانطور که همیشه در صحنه بودند و بهجبههها کمک میکردند، باز در صحنه باشند و به جبهههای حق علیه باطل کمک کنند و حسین زمان خمینی کبیر را تنها نگذارند و از برادرانم میخواهم که درس خودشان را ادامه بدهند و اسلحه به زمین افتاده من را بردارند و از اسلام دفاع کنند و توصیه دیگری که من به خانواده خودم میکنم این است که برای من خرج ندهند و خودشان را زیاد به زحمت نیندازند و دیگر این که از کلیه خانواده خود و دوستان و آشنایان میخواهم که اگر از دست اینجانب، بدی دیدهاند مرا حلال کنند.
خدایا، گناهان ما را ببخش و ما را از آتش دوزخ نجات بده.
خدایا، عمر رهبر کبیر انقلاب را زیاد بگردان.
خدایا، رزمندگان اسلام را پیروزشان بفرما.
والسلام.
خاطرات
- سید مجید حسینی (همرزم شهید):
من و شهید عزیز خداوردی با یکدیگر همکلاس بودیم. او شخصیت برجسته و ممتازی داشت.
هر روز برای آمدن به کلاس، مسیری 20 کیلومتری نجم آباد تا نظرآباد را با دوچرخه طی می کرد تا از درس و تحصیل عقب نماند.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
- فرهاد طاهری (همرزم شهید):
شهید بزرگوار خداوردی اصفهانی فرزند ارشد خانواده بود و چون پدر بزرگوارش به رحمت خدا رفته بود، او حکم نان آور خانواده را داشت.
او هنگام شهادت، پاسدار وظیفه بود و بسیجی وار به شهادت رسید.
بنده مفتخرم به این که هنوز با خانواده محترم و بزرگوار او ارتباط دارم.
- مجتبی شوشتری (همرزم شهید):
با شهیدان خداوردی، علی کوثری، میثم نجفی و حمید رمضان نیا ایستاده بودیم و مشغول صحبت بودیم…
خداوردی گفت: “بچه ها می دانید من اگر شهید شوم، عکس تکی ندارم.”
همان موقع، برادر کاظم بصیر دوربینش را آورد و یک عکس تکی از او انداخت. عکسی با لبخند ساده و زیبای روستایی اش.
عکسی که شد عکس حجله اش.
آن 4 نفر همه به شهادت رسیدند…