سیمی که همیشه وصل است!…
رزمندگان مخابرات گردان گردان علی اکبر (لشکر 10 سیدالشهدا)، در جهت افزایش دوستی ها و صمیمیت ها دور هم جمع می گردند و خاطراتِ دورانِ حماسه و ایثار را یادآور می شوند.
این دورهمیها هر بار به میزبانی یک نفر از همرزمان، برگزار می شود.
در برنامه های دورهمی، یکنفر مادرخرج می شود و تدارک پذیرایی را می بیند. در نهایت، هزینه تقسیم بر تعداد می شود و به همین راحتی، یک روز خوش در کنار دوستان، رقم می خورد…
تا کنون دو برنامه دورهمی برگزار شده است.
- دورهمی اول در منزل دکتر حسن شاکری در ورامین برگزار شد.
- دورهمی دوم در باغچۀ دکتر صادق باغستانی برگزار شد.
حتی کرونا هم نتوانست رشتۀ ارتباط رزمندگان مخابرات گردان علی اکبر را قطع کند و آنها، با رعایت پروتکل های بهداشتی، دیداری تازه کردند تا با نیرویی مضاعف، به جنگ زندگی کرونایی بروند.
-
گروه مجازی شهید مهدی عین اللهی
همچنین گروه مجازی مخابراتی های گردان هم شش ماهی است که در فضای مجازی تشکیل شده تا سیم بچه های مخابرات، همیشه به هم وصل باشد!… این گروه که به نام شهید مهدی عین اللهی مزین شده است، با مدیریت جانباز علیرضا نوروزی، بسیار گرم و قانونمند پیش می رود:
- اول هفته ها؛ تفال به خواجه شیراز، کام همه را شیرین می کند.
- دوشنبه های هیجانی؛ با طرح سوال و مشارکت اعضا در پاسخگویی، داغ می شود.
نمونه سوال و جوابهایی که در گروه مجازی شهید عین اللهی مطرح شده است:
- یکی از جالبترین ، خنده دار ترین، معنوی ترین و… خاطرات خود در دفاع مقدس را بصورت خلاصه بیان فرمایید؟
پس از یکماه استقرار خسته کننده و توان فرسا در خط پدافندی فاو، با آن شرایط خاص جغرافیایی، خبر رسید “فردا صبح گردان ما (المهدی عج) جای خود را به گردان حضرت علی اکبر(ع) میدهد.”
طبعاً همه از خستگی خوشحال بودند، ولی وقتی روز بعد، سردار تقی زاده (فرمانده گردان علی اکبر) را در سنگر فرماندهی و محوطه پیرامون آن ملاقات کردم، با آشنایی مختصری که از طریق شهید عین اللهی با سردار پیدا کرده بودم و در بسیج و سپاه کرج هم کما بیش شناخت از ایشان داشتم، به کلّی خستگی یکماهه پدافند برطرف و حتی از مسئول مخابرات گردان (برادر حسین تقوایی) درخواست کردم “اگر امکان دارد، بنده را از همینجا مرخص و به گردان حضرت علی اکبر(ع) منتقل کنید تا باز هم در این خط بمانم.”
فقط به خاطر آوازه رزمندگان این گردان و فرماندهی با اخلاق و منحصر به فرد آن.
در این راه، حتی از شهید عین اللهی هم خواستم وساطت کند.
- توصیه ای اخلاقی، معنوی ، تربیتی و… برای بهره برداری دوستان همرزم خود داشته باشید.
توصیه و تذکر بماند برای اهلش،
خواهش صمیمانه از برادران دارم:
“همانگونه که در سختی های زندگی به کمک های مومنانه مبادرت می ورزید و از مال خود خرج میکنید تا دست برادران و دوستان خود را بگیرید، در سختی های ناشی از نزول بلاهای آسمانی هم که بر افکار و اعتقادات و اخلاقیات همه (از جمله برادران دینی، ایمانی و اسلامی شما) وارد میشود، دست در جیب اخلاق و ایمان و یقین خود کرده، به ما دوستان سابق خود که فرصت گردآوری مال و اندوخته اخروی نداشته ایم، کمک برسانید تا در روز قیامت که از نعیم و زکات و خمس و وجوب رسیدگی به احوال برادران دینیتان (من اصبح و ولم یهتمّ …) پرسش میشود، سربلند از دستگیری برادران دینی خود باشید و اختلافات جزئی زودگذر و سلیقه ای را که کف روی آب هم نمیشوند، فدای پاسخگویی به فریاد نیاز مستمندان در هر رتبه و رده و زمینه ای سازید.”
برادر کوچک شما . مرتضی سنبلی
نمونه پیامهای هدفمند گروه مجازی شهید عین اللهی:
با عرض سلام و درود و ادب و احترام و شب بخیر خدمت برادر بزرگوار و گرامی و همرزم عزیزم؛ شهید زنده و جانباز دوران دفاع مقدس آقای علیرضا نوروزی و همچنین تمامی دوستان و یاران و همسنگران شهید بزرگوار برادر مهدی عین اللهی که گروه مخابرات گردان حضرت علی اکبر (ع) به نام این شهید مخلص مزین گردیده است.
این هفته قرعه فال به نام بنده حقیر افتاد و توفیقی برای بنده سراپا تقصیر و روسیاه و گنهکار حاصل شد که در قالب دادن پاسخ به سؤال های مصاحبه گونه برادر بزرگوار آقای علیرضا نوروزی با شما بزرگواران همراه و هم کلام شوم و درد دل نمایم و از دریای بیکران شهیدان بزرگوار و رزمندگان دلاور هشت سال دفاع مقدس خصوصا شما شهیدان زنده و رزمندگان بیسیمچی گردان مزین به نام نامی دلاور کربلا حضرت علی اکبر(ع)، جرعه ای ولو بسیار اندک بنوشم.
امید است که همین جرعه کوچک، بنده حقیر و همه شما بزرگواران را به دریای بیکران شهداء متصل نماید و از شفاعتشان بهرهمند و برخوردار گردیم و واژه “شهادت”؛ این فیض عظمای الهی، نصیب همه ما هم بگردد و عاقبت کار همه ما ختم به خیر و عافیت و منجر به شهادت در راه حق گردد. انشاءالله.
(برادر کوچک شما بزرگواران محمد مؤیدی)
پاسخ سؤال اول :
قبل از اعزام به جبهه های دفاع مقدس حق علیه باطل؛ بنده به عنوان بسبجی در حوزه علمیه امام جعفر صادق(ع) هشتگرد ساوجبلاغ مشغول به ادامه تحصیل بودم و در کسوت طلبگی و روحانیت، از محضر اساتید محترم حوزه علمیه علیالخصوص استاد شهید بزرگوار حاج عباس صبائی ریاست محترم حوزه علمیه و نماینده ولی فقیه و امام جمعه ساوجبلاغ کسب فیض مینمودم.
پاسخ سؤال دوم :
اولین اعزام بنده به عنوان بسیجی از پایگاه مقاومت بسیج مسجد غدیریه نظرآباد؛ سپاه ساوجبلاغ؛ ناحیه کرج در تاریخ 24 آذر 1363 بوده است.
پاسخ سؤال سوم :
تا تاریخ ۱۵ بهمن همان سال در دوره ۲۱ آموزش نظامی بسیج در پادگان شهید باهنر کرج مشغول به آموزش بودم و در تاریخ ۱۶ بهمن سال ۶۳ به کردستان؛ شهر سقز؛ محور عملیاتی مریوان؛ پایگاه روستای کسنزان اعزام و مشغول به خدمت شدم.
پاسخ سؤال چهارم :
اولین رسته عملیاتی حقیر در دوران آموزشی بسیج آرپی جی زن بوده و لیکن در کردستان به عنوان نیروی تبلیغاتی و فرهنگی فعالیت داشتم و مدتی کوتاه هم مسئول پایگاه عملیاتی روستایی بودم.
پاسخ سؤال پنجم :
پس از حضور در خطه مظلوم کردستان؛ افتخار و توفیق بزرگ بنده ؛ خدمتی حدود ۱۳ ماه در کسوت بسیجی و مدت ۸ ماه در کسوت پاسداری در لشگر عملیاتی ظفرمند و سرافراز ۱۰ سیدالشهداء(ع) و در گردان پیشرو و فاتح حضرت علی اکبر(ع) و در جوار برادران مخلص و جانباز مخابرات گردان ؛ با عنوان بیسیم چی میباشد.
پاسخ سؤال ششم :
بنده بطور اتفاقی و تصادفی و بنا بر پیشنهاد و سفارش دوست و رفیق قدیمی خودم برادر بسیجی آقای حسن (محمود) روشن که در کردستان همرزم و همسنگر بودیم و در زمان اعزام حقیر به گردان حضرت علی اکبر(ع) ایشان در گروهان فتح خدمت میکرد؛ توفیق حضور در جمع برادران گروه مخابرات گردان پیدا نمودم و به عنوان بیسیمچی مشغول به خدمت شدم.
پاسخ سؤال هفتم :
در عملیات های پرفتوح کربلای ۱ ( آزاد سازی شهر مهران و تپه های قلاویزان ) ؛ کربلای ۲ ( حاج عمران ) ؛ کربلای ۴ و ۵ و تکمیلی ۵ و عملیات کربلای ۸ که همگی در منطقه عملیاتی خرمشهر و محور عملیاتی شلمچه بودند و در عملیات بیت المقدس ۶ ( منطقه عملیاتی ماوؤت عراق و تپه های شیخ محمد) و در مآموریت پاکسازی محور بانه مریوان در منطقه عملیاتی کردستان و در سال ۱۳۶۷ نیز پس از پذیرش قطعنامه آتش بس ۵۹۸ در عملیات دفاعی غدیر در منطقه عملیاتی سه راه حسینیه ( جاده اهواز به خرمشهر) همراه با رزمندگان دلاور گردان حضرت علی اکبر(ع) توفیق حضور داشتم.
پاسخ سؤال هشتم :
با فرماندهان عزیز و دلاوری همچون شهیدان جواد رهبر دهقان ؛ جانباز شهید حاج حسن کولیوند ؛ ابوالقاسم کشمیری ؛ مسلم اسدی رازی ؛ خسرو چپردار ؛ اصغر اسکندری ؛ حاج کاظم بابایی و سرداران جانباز حاج حمیدرضا تقی زاده ؛ حاج عباس رنجی ؛ حاج مرتضی رضاقلی ؛ حاج سید رسول اعتصامی و شهید زنده و فرمانده جانباز بردار عزیز و بزرگوارم حاج مصطفی بابایی که همگی در گردان حضرت علی اکبر بوده اند همراه و همرزم بوده ام.
پاسخ سؤال نهم :
فقط در عملیات کربلای ۵ در تاریخ ۱۹ دیماه سال ۶۵ در منطقه شلمچه در صبح عملیات در جوار جانباز شهید حاج حسن کولیوند؛ افتخار مجروحیت از ناحیه زانوی پای چپ پیدا نمودم و لیکن با همان پای مجروح تا پایان مآموریت گردان در منطقه عملیاتی شلمچه حضور داشتم و عقب نیامدم و تاکنون نیز تعیین درصد نشده ام و هیچگونه درصد جانبازی ندارم.
پاسخ سؤال دهم :
در بهمن ماه سال ۱۳۶۷ ازدواج نمودم و در مهر ماه سال ۱۳۶۸ نیز زندگی مشترک خود را با همسر عزیزم شروع نمودم.
هم اکنون نیز دارای دو فرزند پسر به نام های آقا مهدی ( ۲۸ ساله ) و علی آقا ( ۲۳ ساله ) که هر دو مجرد میباشند هستم.
پاسخ سؤال یازدهم :
در حال حاضر به عنوان پیشکسوت سپاه و پاسدار بازنشسته میباشم و هیچگونه شغل دوم و یا شغل خاصی ندارم.
پاسخ سؤال دوازدهم :
به نظر حقیر تمامی مراسمات و برنامه ها و آداب و رسوم رزمندگان در دوران دفاع مقدس در جبهه ها جالب و جذاب و خاطره آفرین بوده اند.
ولی برای من ؛ بازیهای زو (کبدی) بچه های گردان در اردوگاه کوثر اهواز ؛ قرآئت جمعی سوره مبارکه واقعه آخر شبها هنگام خوابیدن همراه با بچه های چادر مخابرات گردان ؛ قرائت جمعی دعای سفره در هنگام غذا خوردن ؛ مصاحبه های خنده دار برادر محمد حیدرپور با برادر ناصر دوستی با آن لهجه خاص و شیرین ترکی و پاسخهای مضحک و طنز آلود برادر دوستی که اتفاقا حاج حمید تقی زاده هم از شنیدنش ناراحت میشد ؛ مرخصی های شهری دزفول علی الخصوص خوردن مخلوط آب هویج و بستنی های دزفول پس از یک حمام دسته جمعی و گرم با تعدادی از برادران گردان که چرکهای یک ماهه رو از تن و بدنمون تمیز میکرد ؛ آموزشهای آبی خاکی در مقر گردان در کنار رودخانه دز در شهر دزفول و … ؛ بسیار بیاد ماندنی و خاطره انگیز بوده اند.
پاسخ سؤال سیزدهم :
هیچوقت از خاطرم پاک نمیشود که قبل از ایام عملیات کربلای یک ( آزاد سازی شهرمهران ) شهیدان بزرگوار ابوالقاسم کشمیری و سیدجعفر میرمحمدی نیمه های شب در چادر حسینیه گردان در اردوگاه قلاجه اسلام آباد غرب در آن زمینهای پست و ناهموار و پر از سنگلاخ ؛ سر به سجده اخلاص و نیایش در برابر پروردگار خود میگذاشتند و چه سجده های طولانی و چه مناجاتها و راز و نیاز های خالصانه و عابدانه ای که با خدای خود میکردند. روحشان شاد و راهشام پر رهرو باد. انشاءالله که همه ما از شفاعت این شهیدان بزرگوار و سایر همرزمان شهیدمان بهره مند و برخوردار گردیم.
آمین یا رب العالمین
پاسخ سؤال چهاردهم :
و اما در باب توصیه و کلام آخر اینکه :
همرزمان و همسنگران عزیزتر از جانم ؛برادران عزیز و محترم و گرامی مخابرات گردان حضرت علی اکبر(ع) که هم اکنون این مصاحبه را میخوانید؛
بیائید با زبان یکدیگر که ما با آن زبان گناه نکرده ایم؛ برای هم دعا کنیم که عاقبت بخیر شویم و از شفاعت و دعای خیر سایر دوستان و همرزمان و همسنگران شهیدمان بهره مند گردیم. غرق این دنیای مادی و فانی و پر از گناه نشویم.
انشاءالله خداوند متعال در نهایت و پایان عمر کوتاهمان توفیق شهادت در راه خودش را به همه ما عنایت و مرحمت بفرماید و ما را به خیل دوستان شهیدان ملحق نماید که اگر غیر از این اتفاق بیافتد ضرر و زیان بسیار بزرگ و فاحشی نصیبمان شده است و از مجاهدت و جهاد در راه خدا در دوران دفاع مقدس سود و نفعی نبرده ایم.
خدا کند که تا پایان عمرمان بر سر عهد و پیمانمان با همرزمان و همسنگران و دوستان شهیدمان باشیم و در سرای باقی همراه و همدم و همنشین شهیدان باشیم.
انشاءالله. آمین یا رب العالمین.
برادر کوچک همه شما محمد مؤیدی
چقدر متن زیبا و دلنشینی از سیم بانان گردان حضرت علی اکبر علیه السلام. و چقدر خوب یاد مهدی عزیز را زنده نگهداشته اید.
آقا مهدی سراسر نور بود و معنویت.
لبخندهای ملیحش شیرین بود و دوست داشتنی.
یادش بخیر وقتی مجروح شده بود به منزلش رفتیم.
چقدر باصفا، با صمیمیت و با محبت.
مهدی قبل از شهادت به فیض شهادت نایل شده بود، به همین خاطر بود که هرگاه زیارتش می کردیم بوی بهشت را از او استشمام می کردیم، بویی از جنس بهشتیان، از جنس فرشتگان و……
البته این وعده باریتعالی است. وقتی که از همه چیز بریدی و تنها دل به او دادی، یقینا تو را به حوض کوثر وصل می کنند و چنان تطهیر می شوی که گویی اصلا کوچکترین لکه ای هم نبوده است.
و مهدی از این جنس بود. از جنس ناب محمدی که در حوض کوثر شنا کردن را آموخته بود.
روحش قرین رحمت واسعه الهی باد.
واقعا آقا مهدی سیمش وصل بود…