سر بر دامان امام رضا(ع)
درباره شهید احمد صالحی
پاییز 1364، در حالی که رزمندگان آموزش های آبی-خاکی بودند، یک مسابقه دو هم توسط لشکر 10 سیدالشهدا برگزار شد که جایزه ی آن سفر به مشهد مقدس بود.
احمد صالحی رزمنده گردان علی اکبر که نائب قهرمان دو کشوری بود به همرزمش محمدرضا دامرودی تذکر داد که: «مهمترین نکته برای دویدن، تقسیم درست انرژی است. اگر اوایل، تند بدوی، اواخر کار خسته می شوی و کم می آوری.» او به رفیقش گفت: «اصلا تو هر جور که من می دوم، با من بدو.»
محمدرضا پاهای بلندی داشت. هم عاشق دویدن بود، هم در سر هوای زیارت امام رضا(ع) را می پراند، به همین خاطر به توصیه ی صالحی عمل کرد.
***
مسابقه از چند کیلومتری دوکوهه آغاز شده و به دوکوهه ختم می شد. حدود 200 نفر شرکت کننده از گردان های مختلف لشکر را سوار کرده به محل آغاز مسابقه بردند، آنجا پیاده شان کردند و گفتند: «حالا بدوید بروید دوکوهه.»
محمدرضا و احمد، با تکنیکی که احمد گفته بود، مسابقه را شروع کردند و موفق هم پیش می رفتند. اواخر مسیر، با فاصله ی زیادی از همه جلو افتاده بودند. دست آخر که داشتند از روی پل، پایین می آمدند، دو نفر که پشت آنها بودند، از روی پل، پریدند پایین، میان احمد و محمدرضا. به این ترتیب، احمد صالحی اول شد، آن دو متقلب دوم و سوم شدند و محمدرضا دامرودی آخرین مسابقهی دوی عمرش را چهارم شد!
هرچند، احمد هم به جایزه اش نرسید…
احمد صالحی هم در عملیات پیش رو، والفجر 8، به شهادت رسید و پیکر پاکش 20 سال بعد، در جریان تفحص، پیدا شد و به آغوش خانواده بازگشت و محمدرضا دامرودی هم در همان عملیات، قطع نخاع شد و به افتخار جانبازی نائل گشت.
بچه ها می گفتند: «احمد قرار بود برود حرم امام رضا، ولی رفت در دامن امام رضا…»