روزیِ خدا
مصاحبه با برادر “حمید پارسا”
درباره جانباز شهید مصطفی بابایی
خلق و منش جانباز شهید آقا مصطفی بابایی؛ تواضع و فروتنی بود.
پیش از جبهه، همه چیز را پذیرفته بود و قدم به میدان جنگ گذاشته بود. بعد از جانبازی هم شرایطش را پذیرفته بود. با آنکه سی و شش سال ماندن در خانه سخت و سنگین است، اما برای او حل شده بود و پذیرفته بود. او با داشتن شرایطی که هر کسی را عصبی و ناآرام میکند، همچنان صبور و شاداب بود و آرامش عجیبی داشت.
او در مسیر خدا بود، نه خَلق. هرچه از عمرش میگذشت، به خدا نزدیکتر میشد. این نزدیکی به خدا، روحش را بزرگ و بزرگتر میکرد. و این بزرگی روحش، اخلاقش را خدایی تر میکرد. او در مسیر بندگی بود.
***
حجب و حیا
آقا مصطفی بسیار باحیا بود.
وقتی با خانواده به دیدنش میرفتیم، با آنکه برایش سخت بود، اما مقید بود که حتما روی زیرپیراهنش، پیراهن به تن کند.
اول پیراهنش را میپوشید، بعد سلام میکرد.
او حجب و حیای زیادی داشت و از بی حیایی ناراحت میشد. با آنکه وضعیت جسمی سختی داشت، اما تنها چیزی که او را اذیت میکرد؛ وضعیت حجاب جامعه بود.
***
روزیِ خدا
یکبار وقتی به خانه شان رفتم، روی میز، جعبه ای بود که چندین قفسه داشت و در هرکدام، مشتی قرص بود.
از مصطفی با تعجب پرسیدم: اینها دیگر چیست؟ اینهمه قرص؟!!…
مثل همیشه، لبخند زیبایی از سر رضایت، روی لبهایش نشست و گفت: اینها هم روزیِ خداست برای ما.
فرشته ای دیگر از جمعمان کم شد واحسرتا