با ما در ارتباط باشید : 09199726467

موزهیادها

دستی که نیست و هنری که هست

جانبازیِ علیرضا نوروزی

به روایتِ حمید قاسمی

حمید قاسمی

روز ۱۴ اسفند ماه سال ۶۵ بود، حال و هوای بچّه ها خیلی خوب بود. شروع کردیم به جمع آوری پیکرهای شهدا که در مراحل قبلی عملیات (کربلای 5) در منطقه جا مانده بود. دشمن هم مرتب گلوله خمپاره می انداخت.  چند ماشین تویوتا برای بردن شهدا  به کنار دژ آمدند و ما شروع به بارگیری شهدا کردیم.

از دور، برادر علیرضا نوروزی را دیدم که داشت به طرف ما می آمد. یکدفعه یک گلوله خمپاره 60 میلی متری کنارش خورد و منفجر شد. دستش قطع و به پوست آویزان شد.

پیک گروهان ادوات، که خودش هم بعدا شهید شد، با بندِ پوتین، دست او را بست تا خونریزی قطع شود. بعد هم دست را در چفیه قرار داد و به گردنش آویزان کرد تا کنده نشود.

دویدم به طرف علیرضا و گفتم:

ـ علی، تویوتا دارد شهدا را می برد، بیا برو تو هم سوار شو!

برادر نوروزی سوار شد و رفت.

بعدها فهمیدم آن دست دیگر به کارش نیامد و دست مصنوعی برایش گذاشتند!

در سال های پس از جنگ، ایشان با تلاشی مضاعف از کلاس های انجمن خوشنویسان ایران بهرمند شد و مدارج عالی این هنر را طی کرد. او با دست چپ خود بسیار خوش می نویسد.

جانباز علیرضا نوروزی در حال خوشنویسی

صفحه اختصاصی جانباز علیرضا نوروزی در سایت گردان علی اکبر

https://www.ali-akbar.ir/3543/جانباز-علیرضا-نوروزی/

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همچنین ببینید
بستن